У нас вы можете посмотреть бесплатно تاریخ اسماعیلیه : از امام صادق تا آقاخان در سوئیس или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
در هشتم ژوئن سال 632 میلادی بود که پیامبر اسلام از دنیا میره. از اون سال به بعد مسلمونها به چندین دسته تقسیم میشن. یعنی شیعه و سنی و از دلِ شیعه وسنی هم چند زیر شاخه دیگه میاد بیرون. یکی از اونها اسماعیلیه بود که از دلِ مذهب شیعه میومد. ما قبلا در ویدیوی قرمطیان به طور کامل به زیر شاخههای اسلام اشاره کردیم. من لینک اون ویدیو رو در کامنت اول این ویدیو گذاشتم فرصت کردید حتما مشاهده کنید. اما داستانِ اسماعیلیان با همه اینها فرق داشت. فرقهای که بسیار در تاریخ تاثیر گذار بود و تا به امروز پیروانِ بسیاری زیادی در سراسر دنیا داره. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را در شبکهها اجتماعی دنبال کنید: Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ــــــــــــــــــــ 00:00 مقدمه 01:10 ظهور اسماعیلیه 06:00 حکومت فاطمیان 13:45 گسترش اسماعیلیه به سراسر جهان 23:45 پایان فاطمیون ــــــــــــــــــــ منبع ما در این ویدیو این کتابه: تاریخ اسماعیلیان نوشته برنارد لوئیس ترجمه دکتر فریدون بدرهای فرقه اسماعیلیان بعد از درگذشتِ ششمین امام شیعیان یعنی امام جعفر صادق، به وجود میاد. کلا بعد از امام صادق، چندین فرقهی شیعه ظهور میکنند. داستانش چی بود؟ داستان بر میگشت به اختلاف بر سرِ جانشینی. امام صادق شش پسر داشت. بزرگترینشون اسماعیل بود. طبق سنت بعد از پدر، اسماعیل باید به قدرت میرسید. اما اسماعیل قبل از پدرش از دنیا میره. به همین دلیل امام صادق، پسر دومش یعنی موسی رو به عنوان جانشین انتخاب میکنه که در تاریخ شیعه معروف شد به امام موسی کاظم. و از همین جا بود که اختلافات شروع شد. اسماعیل در زمان حیاتش طرفدارانِ خیلی زیادی داشت. این افراد اعتقاد داشتند که اسماعیل نمُرده بلکه در جایی پنهان شده تا دست دشمن بهش نرسه. این افراد امامت رو حق اسماعیل میدونستن. از دلِ همین تفکر یک گروهی به وجود اومد به اسمِ اسماعیلیه. بین سالهای 732 تا 765 میلادی، یعنی سالهایی که امام صادق در قید حیات بود، اُمویان قدرت رو در اختیار داشتند. اما در سال 750 میلادی، یک درگیری بزرگ بین اُمیان و عباسیان شکل میگیره که در نتیجه اون، عباسیان به قدرت میرسن. امام صادق در این درگیریها، مسیر پدرش ، امام باقر رو ادامه داد. یعنی نقش چندان مهمی در این شورشها ایفا نکرد. سیاستی که بعدها معروف شد به تقیه در اون زمان امام صادق یک دوستی داشت به اسم ابوالخطاب. ابوالخطاب در واقع رابط بین امام صادق و مردم بود. یعنی مردم سوالشون رو به ابوالخطاب میگفتن، ابوالخطاب سوال رو برای امام صادق میبرد و جوابش رو میگرفت و بعد هم میومد برای مردم میخوند. ابوالخطاب پیش مردم خیلی محبوب شده بود. اون برای مردم سخنرانی میکرد و به قدری در تعریف و تمجید از امامان زیادهروی کرده بود که ائمه رو برای مردم در حدِ خدا توصیف معرفی میکرد. یعنی بهشون مقام خدایی داده بود. یک تعداد هم پیروِ ابولخطاب شده بودن و امامان رو در حد خدا میدونستن. این گروه معروف شده بودن به (غالیان) . چون در زمینه تعریف و تمجید از امامان، خیلی غلو میکردن. کار به جایی رسید که ابوالخطاب دیگه پیامهای امام صادق رو برای مردم نمیخوند بلکه نظرات خودش رو به مردم میگفت. بین ابوالخطاب و امام صادق به قدری اختلاف افتاد که امام صادق، ابوالخطاب رو نفرین کرد و دیگه بهش اجازه نداد که با هم ملاقات کنند. ابوالخطاب در دوران خلافت منصور دوانیقی، بین سالهای 749 تا 764 میلادی ، فعالیتش رو بسیار گسترش داد. در اون دوره شیعیان به دو گروه تقسیم شده بودن. یک گروه شیعیان میانهرو به رهبری امام صادق و اون یکی شیعیان تندرو به رهبری ابوالخطاب. شیعیان تندرو اعتقاد داشتند که باید قیام کنند و حکومت رو از چنگ عباسیان در بیارن امام صادق خودش رو از این درگیریها کشید کنار ولی همچنان بین مردم بسیار محبوب بود. وقتی ابوالخطاب فهمید که دیگه حمایت امام صادق رو نداره ، خودش رو به پسر بزرگِ صادق یعنی اسماعیل نزدیک کرد. اسماعیل در اون دوران هنوز در قید حیات بود. اسماعیل هم مثل پدرش بسیار نزد مردم محبوب بود. حتی رابطه بین اسماعیل و امام صادق، بسیار گرم و صمیمی بود، جوریکه مردم همه اعتقاد داشتند بهترین جایگزین برای امام صادق، کسی نیست جز فرزندش اسماعیل. اما در سال 775 میلادی، اسماعیل قبل از پدرش از دنیا میره. طرفداران اسماعیل که بهشون اسماعیلیان میگفتن بر سر یکسری از مسائل، با امام صادق اختلاف نظر داشتند. تمامی اهل سنت و حتی شیعیان اثنی اشعری مرگ اسماعیل رو تایید میکنن. حتی امام صادق دستور میده جنازه پسرش رو برای مدتی در معرض نمایش قرار بدن تا همه ایمان پیدا کنن که اسماعیل از دنیا رفته و دیگه جایی برای شایعه و افسانه بوجود نیاد. دو نوسینده بزرگ یعنی عطا ملک جوینی و رشید الدین فضلالله در کتابهاشون نوشتن که اسماعیلیان باز هم این مرگ رو قبول نکردن. اونا اعتقاد داشتند اسماعیل زنده ست و در طول غیبتش معجزاتی هم ازش سر زده تا مدتها پیروان ابوالخطاب مرگ اسماعیل رو قبول نمیکردن. اونا حتی کم کم از امام صادق فاصله گرفتن و اعتقاد داشتن امامشون یک امامِ غاِیبه. چون لقب اسماعیل رو گذاشته بودن امامِ غایب. اونا گفته بودن امام صادق مرگ فرزندش رو اعلام کرد تا جونش رو نجات بده وگرنه خودِ صادق هم از پیروانِ اسماعیله ست. این داستان تا سالها ادامه داشت. حتی بعضی از اسماعیلیون گفته بودن بعد از اسماعیل، امامت به فرزندش محمد رسیده. ولی همچنان یک تعداد دیگه اعتقاد داشتن اسماعیل در غیبت به سر میبره و یک روزی ظهور خواهد کرد. از دل همین اسماعیلیان دو تا فرقه دیگه اومد بیرون. یکی فرقه مبارکه و اون یکی قرمطیان. امام صادق همچنان در قید حیات بود و همه این اختلافها رو با چشمهای خودش داشت میدید. سرکرده تمامی این اختلافات هم کسی نبود جز ابوالخطاب. ابوالخطاب یک گروه نظامی هفتاد نفره تشکیل میده و دل به کوفه میزنه تا با حکومت عباسیان