Скачать с ютуб هفت پیکر نظامی | قسمت هشتم « نبرد بهرام گور با لشکر خاقان چین » в хорошем качестве

هفت پیکر نظامی | قسمت هشتم « نبرد بهرام گور با لشکر خاقان چین »

«هفت پیکر نظامی» قسمت هشتم | عیش و نوش وخوشگذرانی بهرام شاه ، سپردن مملکت به نرسی و پسرانش ، لشکرکشی خاقان چین ، حمله شبانه بهرام گور به لشکر خاقان ، بازگشت نعمان به یمن با هدایای شاه بهرام 🔸خلاصه داستان🔸 زمانی که نام و آوازه پادشاهی بهرام در همه جای ایران زمین پیچیده بود، همه منافقان یا فرار کرده و یا از بین رفتن و بزرگان و نامداران مملکت دلگرم و استوار شدن. بهرام در این دورانِ آرام امور مملکت را به دست پیرمرد خردمندی به نام نرسی و سه پسرش سپرد و خودش سرگرم عیش و نوش و شرابخواری شد. بود پیری بزرگ نرسی نام *** هم لقب با برادر بهرام سه پسر داشت اوی و هر پسری *** بسر خویش عالم هنری این خبر در سراسر عالم پخش شد که بهرام گور ، شمشیر خود را با جام شراب عوض کرده و مشغول شراب خواری است و از کار مملکت خودش غافل شده است؛ خاقان چین هم با شنیدن این خبر تصمیم گرفت تا از فرصت استفاده کنه و با سیصد هزار سرباز و کماندار خود ، به ایران حمله کنه؛ لشکریان و فرماندهان نامه ای به خاقان چین نوشتن با این مضمون که بهرام مرد شاهی نیست و ما با تو همراه و همدل هستیم و درصورتی که تو دستور بدی ، او را میکشیم؛ وقتی بهرام از این موضوع آگاه شد همان امید اندکی که برایش باقی مونده بود رو هم از دست داد و مملکت رو به دست جانشینان خود سپرد به صورت ناگهانی از چشم همه پنهان شد. شاه از ایرانیان طمع برداشت *** مملکت را به نائبان بگذاشت این خبر به خاقان رسید که بهرام مرد جنگیدن نیست و از تاج و تختش دست برداشته و فرار کرده. خاقان چین با این خبر خوشحال شد و در آن شب ها با خیال و خاطری آسوده به شراب‌ خواری مشغول شد؛ غافل از اینکه بهرام شاه به صورت پیوسته و به کمک قاصدان و خبرچین های خود از حال و کار او باخبر می‌شد و دورادور اورا زیر نظر داشت. شاه با خصم حقه سازی کرد *** مهره پنهان و مهره بازی کرد شبی از شب‌ها که خاقان مست می بود و افرادش از خیال پیروزی بر ایران در غفلت بودن ، بهرام فرصت را غنیمت شمرد به همراه نعمان و تعدادی از یاران مورد اطمینانش ، به شاه چین و لشکرش شبیخون زد و با تیر و خدنگ، بسیاری از لشکریان خان چین را کشت و سرانجام ترکان از این ترکتازی پا به فرار گذاشتند. کشت چندان از آن سپه به تیر *** که زمین نرم شد ز خون چو خمیر شاه بهرام قصه ما پس از پیروزی بر تخت شاهی رفت و شروع به سخن گفتن کرد و رو به سرداران و فرماندهان لشکر کرد و گفت: وجود لشکری آماده و یکپارچه برای صلح و جنگ لازم است و لشکری که اینطور نباشه ، با سنگ هیچ فرقی نخواهد داشت؛ من در زمان جنگ دلیرانه به نبرد دشمن خواهم رفت. و با جام می در یک دستم و شمشیری که در دیگر دستم است به دل دشمن میزنم و بد خواهان این خاک را تار و مار خواهم کرد. در عین حال که شراب می‌خورم و خوش می‌گذرانم  با این وجود اگر اراده کنم تاج و تخت سرزمینی را نابود خواهم کرد. و همینطور هم شراب خواری و خواب و آسایش خاقان چین را آشفته ساختم. خنده و مستی ام به تاویل است *** خنده شیر و مستی پیل است شیر در وقت خنده خون ریزد *** کیست کز پیل مست نگریزد وقتی شاه این سخنان را بیان کرد، روی بزرگان مانند گل شکفت و همه سر بر زمین آوردند و پاسخی عاجزانه دادند و از رفتار نادرست و کوتاهی خود عذرخواهی نمودند. نعمان که پا به پای بهرام بوده، پس از سخنانش او را ستایش کرد از او اجازه خواست که به سرزمین خودش برگردد و پادشاه نیز اجازه داده و او را با هدایای بسیار راهی یمن می‌کند... ------------------------------------------------------------------ 🔸تقسیم بندی زمان ویدیو🔸 00:00 شروع و معرفی ویدئو 00:17 اینترو و لوگوتایپ چنل 00:32 سپردن مملکت به نرسی و پسرانش 01:53 لشکرکشی خاقان چین 03:10 ناامیدی بهرام گور از لشکرش 03:42 خوشحالی خاقان از فرار بهرام گور 04:28 شبیخون بهرام گور به لشکر چین 05:25 عتاب کردن بهرام شاه با سران لشکر 07:49 اجازه بهرام به نعمان برای بازکشت به یمن 08:32 پایان ویدئو و اند اسکرین ------------------------------------------------------------------ #داستانهای_پارسی #هفت_پیکر #persian_fictions ------------------------------------------------------------------ اگه از این ویدئو خوشتون اومد میتونین از طریق لینک زیر اونو با دوستان خودتون هم به اشتراک بزارین.    • هفت پیکر نظامی | قسمت هشتم « نبرد بهر...   ------------------------------------------------------------------ 🔸لایک و سابسکرایب فراموش نشه🔸    / @persianfictions   ------------------------------------------------------------------ 🔸داستان های پارسی در تلگرام🔸 https://t.me/PersianFictions ----------------------------------------------------------------- 🔸داستان های پارسی در اینستاگرام🔸   / persianfictions   ----------------------------------------------------------------- سلام به همه دوستان و همراهان به سرزمین قصه های کهن پارسی خوش اومدید... ما در کانال پرشین فیکشنز یا همون داستان های پارسی ، به نقل کتاب های ارزشمند ادبیات پارسی میپردازیم و هدف ما از این کار آشنایی بیشتر تمام پارسی زبان ها با داستان ها و شخصیت های بزرگ ادبی هستش؛ از شما سپاسگزاریم که در این راه همراه ما هستین. شما هم میتونین از راه نظرات ویدئوها با ما در ارتباط باشین و انتقادات و پیشنهادات خودتون رو با ما در میون بزارین؛ امیدواریم روز خوبی پیش رو داشته باشین. با آرزوی بهترین ها ، تیم پرشین فیکشنز ----------------------------------------------------------------- 🔸Many Thanks🔸 https://podcast.adobe.com and https://www.bing.com/create and music from YouTube audio library/Yoga Style - Chris Haugen 🔸سپاس از نگاه گرمتون🔸