У нас вы можете посмотреть бесплатно کتاب صوتی اودیسه (خلاصه) или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
اگر ایلیاد جنگ نامه است اودیسه را باید رنج نامه یا سفرنامه بخوانیم، "داستانی به قدمتِ اسطوره" زیباترین کتاب باستانی بعد از ایلیاد و بازهم نوشتهشده در ۳۰۰۰ سال پیش اودیسه شرح چگونگی بازگشت اولیس از قهرمانان جنگ تروا به وطن خود است. جنگجویان یونانی بعد از پیروزی و در مسیر بازگشت به موطن خود، هر یک دچار سختی ها و نا ملایمتی هایی شدند که شرح زندگانی هر یک از قهرمانان این جنگ توسط تراژدی نویسان یونان باستان به قلم آمده. اولیس و سرگذشت او توسط هومر در کتاب دوم به نام اودیسه آمده است. او به مدت بیست سال از وطن و خانواده خود دور افتاده بود. در سرزمین او، ایتاک عده ای او را مرده می پنداشتند و عده ای او را اسیر دریا و هرزه گرد بیابان ها. اولیس با همراهی آتنه الههی جنگاوری و خرد توانست بر سرگردانی و مرگ غلبه کند و خود را به ایتاک برساند. در اودیسه به مانند ایلیاد خبر از جنگیدن و نام بردن از قهرمانان و جنگاوری آنان نیست. و بر خلاف ایلیاد ضرب آهنگ روایت کند و آهسته است. ودیسه هم داستان بازگشت اولیس از جنگ ترواست. اولیس بعد از پیروزی در جنگها زنانشان را دستهدسته به غنیمت میگیرد، خوبها را اول خودش برمیدارد و بقیه را به انصاف، بین لشکریانش تقسیم می کند. حالا(زمانِ جاری در داستان اودیسه) بعد از چند سال غیاب اولیس، برای زنش خواستگار پیدا شده است و خبرش به گوش اولیس رسیده است. او هم به غیرتش برمیخورد و بعد از تحمل رنجهای زیاد، به وطنش برمیگردد تا با پسرش تلماک، خون خواستگارهای بی شرم زنش را بریزد. خواندن اودیسه برای من به اندازهی خواندن ایلیاد لذتنبخشید. اودیسه شرح ماجراهای بازگشت "اودیسئوس" نزد زن و فرزندش، از تروا به "ایتاکا"، مرکز پادشاهی اوست و گرفتاری های او بر سر راه و آنچه بر سر زن و فرزندش در ایتاکا می آید تصور عمومی این است که پایان سفر "اودیسئوس"، جایی ست که با شادی و خوشحالی به آغوش خانواده اش بر می گردد. اما این پایان نیست. نه برای اودیسئوس، نه. برای اودیسئوس این تازه آغاز اصلی ترین ماجراست. اودیسئوسی که "کوکلوپس" غول یک چشم را کور کرد، اودیسئوسی که از دهان هیولای دریا "خاروبدیس" بیرون جست، اودیسئوسی که با "پوزئیدون" خدای دریا پنجه در پنجه افکند، اودیسئوسی که یارانش را از هزار مهلکه گذراند، حال باید بنشیند و همسرش "پنه لوپه" را تماشا کند که چطور آرام آرام پارچه می بافد و پسر جوانش "تله ماخوس" را ببیند که چطور هر روز و هر روز گوسفندان را به چرا می برد، بنگرد که چطور همه چیز به آرامی کسالت بار و بی معنایی می گذرد و او قدم به قدم به سوى مرگ محتوم خود پیش می رود، مرگی که بارها در ماجراجویی های خود شکستش داده بود. اما اکنون، چگونه باید پیرمرْگى را شکست داد؟