У нас вы можете посмотреть бесплатно اندیشه مولانا در باب معجزه، آیا معجزه راه شناخت پیامبران و اثبات نبوت است؟ از زبان عبدالکریم سروش или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
فایل صوتی : https://drive.google.com/file/d/0B-I-... ----------------------------------------------------------- ابوحامد غزالی در کتاب «المنقذ من الضلال» بخش کوچکی در باب نبوت دارد، در آنجا سخنان بسیار مهمی میگوید که الهام بخش مولانا نیز بوده است. وی میگوید که راه شناخت انبیاء معجزه نیست بلکه بهترین راه آن است که همان راهی را که وی رفته شما هم بروید. برای مثال برای اینکه شما طبیبی را خوب بشناسید باید یک سررشته ای از طبابت داشته باشید البته میتوان از نوع تجویز دارو حدس هایی زد اما برای اینکه اطلاع عمیقی بر او پیدا کنید و بدانید که صاحب نظر است خود شما هم کمابیش باید صاحبنظر باشید. غزالی از این مقدمات نتیجه میگیرد که حقیقتا پیغمبر را پیغمبر میتواند بشناسد، برای آن راهی که آنها رفته اند راهی است که فقط رهروان آن راه میتوانند به آن راه دست یابند، یعنی عارفان که از طریق تجربه نبوی آن راه را رفته اند و میتوانند بفهمند که تجربه نبوی و سخنان پیامبرانه و سخنانی که رایحه وحی دارد کدامند. یکی از دلایلی که آدمهای خوب نمیتوانند بدی را بفهمند و اینکه عمق بدی تا چه حد میتواند پیش برود، به این دلیل است که بد نیستند. بدها خوبان را میفهمند چون یک روزی خودشان خوب بودند و تجربه خوبی را داشته اند. رو مجرد شو مجرد را ببین دیدن هر چیز را شرط است این مولانا میگوید: معجزات از بهر قهر دشمنست بوی جنسیت پی دل بردنست نقش معجزه سرکوب کردن دشمنان است، دشمنانی که جلو انبیاء می ایستادند، نه برای ایجاد و القاء ایمان در مومن، ایمان را از راه معجزه نمیتوان به مردم داد. مولانا از زبان فرعون به موسی میگوید: تو بدان غره مشو کش ساختی در دل خلقان هراس انداختی تو اصلا به معجزه ای که کردی مغرور نشو، با معجزه ای که کردی( وقتی عصایت را اژدها کردی) فقط مردم را ترساندی و در دلهایشان رعب و هراس انداختی. این راه ورود در دلهای مردم نیست. لازم به ذکر است که برای کسی مثل مولانا معجزه مثل آب خوردن است. مولانا قائل به قانون علیت نیست و ربط ضروری بین حوادث نمیداند برخلاف فیلسوفان ارسطویی که چنین ارتباطی را قائل هستند. مولانا معتقد است که یک نظمی در این عالم است ولی نه یک ضرورت. الف که بعد از ب میاید اغلب اینطور است ولی هیچ ربط ضروری بین آنها وجود ندارد. از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی مینمود از هلیله قبض شد اطلاق رفت آب آتش را مدد شد همچو نفت بنابراین در این عالم ربط ضروری بین حوادث وجود ندارد که معجزه و کرامت ناممکن باشد. در نزد معتزله و فلاسفه معجزه کردن خیلی بندبازی میخواهد یعنی شما باید خیلی توجیه و تبیین برای آن بیاورید تا بتوانید معجزه را تبیین کنید و بگویید که چرا میتواند رخ بدهد. هیوم فیلسوف انگلیسی قرن هجدهم نیز منکر معجزه بود ولی میگفت معجزه ممکن است چون او هم در عالم طبیعت قایل به علیت نبود و میگفت هر چیزی در این عالم ممکن است و به دنبال هر حادثه ای میتواند هر حادثه ای رخ دهد و مطلقا هیچ اشکالی ندارد و خلاف خرد نیست. برای مولوی اصلا اینکه معجزه و سحر و همه حوادث غیر طبیعی، بسیار طبیعی و ممکن و بدون چون و چرا است ولی بیشتر احوال این جهان بر عادت است. یعنی اینکه بطور مثال ما عادت کرده این برای فلان بیماری فلان دارو را بخوریم ولی گاه قدرت فارغ عادت شود. --------------------------- منبع : مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi Episode 1 - Dars 14 عبدالکریم سروش