سورپرایز بزرگ تولدم! 😭🎂 باورم نمی‌شد برام گروه موسیقی آوردن! 🎶 скачать в хорошем качестве

سورپرایز بزرگ تولدم! 😭🎂 باورم نمی‌شد برام گروه موسیقی آوردن! 🎶

پیج اینستا گروه موسیقی https://www.instagram.com/suprise_shi... سلام بچه‌ها، امروز روز تولد منه 🎂 از صبح حس عجیبی داشتم، یه حس قشنگ و پر از هیجان. رفتم دنبال امید جان و آوردمش خونه، خانواده‌ی عمه هم همه اومده بودن، بجز محمد جان و پدرش که کار داشتن و نتونستن بیان. خانواده‌ی خاله راضیه هم با دخترهاش اومده بودن، دای‌هامم دعوت کرده بودم ولی اونام گرفتار بودن. ظهر که شد، برگشتم خونه. امید جان باند رو روشن کرد و شروع کرد به رقصیدن 😄 خیلی قشنگ می‌رقصه داداشم، همه خندیدن. کم‌کم همه به رقص اضافه شدن — دخترا اومدن، پسرا اومدن — یه شور و حال خاصی افتاده بود تو حیاط، همه خوشحال، همه خندان... یه شب واقعی و پر انرژی 🎉 یه لحظه خاله اومد گفت: «بیا بیرون، یکی کارت داره، شاکیه ازت!» با خودم گفتم یعنی چی؟ 😅 مگه چی شده؟ رفتم بیرون تا بپرسم، یه‌دفعه در باز شد و گروه موسیقی اومد داخل حیاط! 🎶 صداشون کل فضا رو پر کرد، همه ساکت شدن از تعجب. من فقط ایستاده بودم و نگاه می‌کردم، یه حس عجیب، یه ترکیب از خوشحالی و ناباوری... اشکام بی‌اختیار اومد پایین 😭 خالم اومد بغلم کرد، گفت: «دیدی گفتم امشب خاص میشه؟» داداشم کیک آورد، همه دست زدن و گروه شروع کرد خوندن. یه‌جورایی باورم نمی‌شد، حس می‌کردم توی خوابم. اون لحظه فقط به یه چیز فکر می‌کردم: این‌همه عشق، این‌همه محبت، از طرف خانواده‌ام و آدمایی که دوستم دارن ❤️ بعد از رفتن گروه، رفتیم داخل، کادوها رو دادن، کیک رو بریدیم، بعد هم کباب درست کردیم 🍢 مرتضی جان اومد، بعد عمو محمد هم رسید، همه دور هم نشستیم، خندیدیم، شام خوردیم، و شب با لبخند تموم شد 🌙 اون شب هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شه... یه شب پر از عشق، سورپرایز، و لحظه‌هایی که تا آخر عمر یادم می‌مونه 💫 0:00شروع 19:42اشک شوق مالک 1:52آمدن عمه 7:08 آمدن حسین 9:25رقص 18:35آمدن خواننده 24:28رقص خنده دار آقا خالق 27:22شمع فوت کردن برای خواننده 31:17ویدیو گرفتن برای صدف 37:22شمع فوت کردن برای مهمانان 39:31اماده کردن کباب 54:51اماده کردن شام 52:00تزیین شمع برای کیک 57:30رفتن مهمان ها