У нас вы можете посмотреть бесплатно سه نسل دیکتاتوری و بمب اتم : سلسلهی کیم در کره شمالی или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
                        Если кнопки скачивания не
                            загрузились
                            НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
                        
                        Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
                        страницы. 
                        Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
                    
تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که یک نفر از همون دوران کودکی داره آماده میشه تا رهبری یک کشور رو بر عهده بگیره. کسیکه نامش با اسرار، ترس و قدرت گره خورده کیم جونگ اون ، مردی که با مشتی آهنین بر یکی از بسته ترین کشورهای جهان حکومت میکنه. اما چطور پسری که در سوئیس تحصیل کرده به وارث یک خاندان مخوف تبدیل میشه. برای شناخت شخصیت این رهبرِ جوان و حتی شناختِ کشورِ اسرارآمیز کره شمالی، باید اول از همه، نگاهی به پدر و پدربزرگِ کیم جونگ اون بندازیم Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast music by @incompetech_kmac Kevin MacLeod @ScottBuckley 00:00 مقدمه 00:41 جنگ دو برادر 06:25 پول، مواد مخدر، بمب اتم 20:15 خورشید غروب میکند 25:12 یک بچهی نامشروع 30:25 عبور از خط قرمز 38:50 مستقیم تا آمریکا داستان ظهورِ کشوری به نام کره شمالی بر میگرده به اواخر جنگ جهانی دوم. اون زمان ما شبهِ جزیره کره رو داشتیم و کلِ این جزیره در اشغالِ نیروهای ژاپنی بود. در اواخر جنگ جهانی دوم، شوروی و آمریکا با همکاری همدیگه تونستن این منطقه رو از دستِ ژاپنی ها دربیارن. به ظاهر پیروز شدن ولی خیلی زود مشخص شد شوروی و آمریکا چه قدر با همدیگه مشکل دارند. اصلا هستههای اولیهی جنگ سرد از همین منطقهی کره شروع شد. شوروی قسمتِ شمالی رو گرفت و یک نظامِ کمونیستی رو در اونجا پیدا کرد . آمریکا هم بخشِ جنوبی رو در اختیار گرفت و کلی پایگاه نظامی در این ناحیه تاسیس کرد. اما حالا برای شوروی یه سوالی مطرح بود. چه کسی باید رهبرِ بخش شمال بشه؟ گزینه موردِ نظر یک جوان 36 ساله بود به نامِ کیم ایل سونگ در سال 1948 آقای کیم ایل سونگ در جمعِ مردم سخنرانی کرد و رسما به عنوان یک رهبرِ سیاسی معرفی شد. همون موقع جهان به شوک فرو رفت. کشورِ کره یک کشورِ سنتی بود و سن و سال افراد خیلی براشون اهمیت داشت. اونا شدیدا به افراد بزرگ سال احترام میذاشتن و اعتقاد داشتند کسیکه قراره رهبرشون بشه باید یه جورایی حکم پدری به گردنشون داشته باشه. اما این رهبرِ 36 ساله کلِ معادلات رو به هم زد با اینکه سنش برای رهبری بسیار پایین بود، ولی از اونطرف یک مردِ با تجربه و بسیار باهوش بود. شاید باورکردنی نباشه، اما خانواده کیم ایل سونگ مسیحی و پروتستان بودند. اونا از همون اول داشتند برای استقلالِ کره، با نیروهای ژاپنی میجنگیدن. برادرِ کیم ایل سونگ توسط نیروهای ژاپنی کشته شد. پدرش هم یک مبارزِ چریکی بود که بعد ها توسط ژاپنیها دستگیر شد و به قدری در زندان شکنجهش دادند که زیرِ همین فشارها از دنیا رفت. این روزهای سخت و تاریک، از کیم ایل سونگِ جوان یک مردِ قوی ساخت شبهِ جزیره کره در نزدیکیِ خاکِ شوروی قرار داشت. از اونطرف هر روز طرفدارنِ کمونیسم در چین بیشتر میشدن و چینیا هم زیاد به کره رفت و آمد داشتند. این موارد باعث شد کیم ایل سونگ تحتِ تاثیرِ تفکرات کمونیستی قرار بگیره. نه فقط ایدئولوژی کمونیسم که حتی شیوههای مبارزاتی کمونیستی. در سالِ 1935 کیم ایل سونگ یک ارتشِ ضدِ ژاپنی تاسیس کرد. دو سالِ بعد اونها به یک پایگاهِ ژاپنی حمله کردن و تعداد زیادی از سربازان ژاپنی رو به قتل رسوندند. این قضیه باعث شد تا کیم ایل سونگ و یارانش تحت تعقیب ارتش ژاپن قرار بگیرند. فشارها به قدری زیاد شده بود که سونگ در سال 1941 از خاکِ کره خارج شد و به شوروی رفت. در اونجا بیکار نبود و فورا به عضویت ارتش سرخ دراومد و با آلمان نازی میجنگید. یک سالِ بعد پسرش کیم جونگ ایل به دنیا اومد. این پسر که بعدها رهبرِ دوم کره شمالی شد، از همسرِ دوم کیم ایل سونگ بود. همسرِ دومش هم یک پارتیزانِ کرهای بود. اصلا چی شد که این آقا دوبار ازدواج کرد. چون همسرِ اولش رو ژاپنیها کشته بودند جنگِ جهانی دوم تموم شد. ژاپن شکست خورد و بخشِ شمالی کره به دستِ نیروهای شوروی افتاد. کیم ایل سونگ هم دوباره به کره برگشت. همونطور که گفتیم آقای سونگ قبل از اینکه از کره خارج بشه یک گروه شبه نظامی تشکیل داده بود و کلی طرفدار داشت. با کمک همین افراد و البته حمایت تمام قدِ ژوزف استالین، تونست در سال 1948 جمهوریِ خلقِ دموکراتیکِ کره شمالی رو تاسیس کنه. استالین خیلی به سونگ کمک میکرد جوریکه تا یک سال بعد ، سونگ قدرتِ کامل رو در بخش شمالی در اختیار داشت. سونگ حس میکرد این جدا شدن بین شمال و جنوب کره چندان بابِ میلش نیست. اون همیشه به دنبالِ یک راهی میگشت تا به سمتِ جنوب حمله کنه و کلِ شبه جزیره کره رو ب در نهایت در سالِ 1950 میلادی، آقای استالین چراغ سبز رو برای سونگ روشن کرد و جنگ بین دو کره آغاز شد. مراحل اولیهی جنگ خارقالعاده بود. نیروهای کمونیستی پیشروی خوبی داشتند و خودشون رو تا شهرِ سئول رسوندن. اما در اینجای کار آمریکا وارد میدون شد. آمریکا آنچنان ضربهای به نیروهای کمونیستی وارد کرد که نزدیک بود چیزی به اسمِ کره شمالی باقی نمونه. آژیر خطر برای چین به صدا در اومد. هم شوروی و هم چین کمک های بسیار زیادی رو روانهی کره شمالی کردند. در این زمینه مائو زدونگ که رهبرِ کمونیست چین بود، کلی سرباز واردِ خاکِ کره شمالی کرد تا با نیروهای آمریکایی بجنگند. ورقِ جنگ برگشت و حالا نوبت به آمریکا بود که عقب نشینی کنه. در نهایت این جنگ خونین در سالِ 1953 با یک قرارداد صلح به پایان رسید و مرز بین کره شمالی و کره جنوبی تعیین شد. میشه گفت از این زمان بود که دیگه کره شمالی و کره جنوبی از هم جدا شدند و دشمنیشون تا به امروز ادامه داره این جنگ هر چی که بود برای کیم ایل سونگ حکم یک پیروزی بزرگ رو داشت. به هر حال اون جا نزد و در مقابل نیروهای آمریکایی مقاومت کرد. این جن از طرفی این دشمنِ جدید دست و پا بسته نیست و حامیانِ گردن کلفتی داره. تا قبل از این جنگ، آمریکا اصلا فکرش رو نمیکرد که چین اینقدر به کره شمالی کمک کنه. این حرکت تنش بسیار بزرگی در روابط چین و آمریکا بوجود آورد. از اون طرف دیگه هیچکس در خاکِ کره شمالی