У нас вы можете посмотреть бесплатно داستان ترسناک گنج و بار مرموز: راننده زن و گنج جن شرور در روستای متروکه или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
همه چیز از یک بارگیری ساده شروع شد. پیرمردی مرموز و تریلی که با رانندگی زن، وارد بیراهه ای شد که مقصدی، جز روستای اجنه نداشت. داستان ترسناک: هدیه هستم. بعد از فوت مادرم برای کمک به پدرم، که در شهر قزوین انبار غلات و حبوبات و برنج داشت، به انبار میرفتم، که در این بین، با راننده ای جوان، به نام محمود، آشنا شدم. محمود به ما لطف زیادی داشت و هر بار که به قزوین میومد، برای من و پدرم از اصفهان، سوغاتی میآورد و بالاخره منو بعد از چند ماه از پدرم خواستگاری کرد. محمود پسر خوبی بود و ما خیلی زود با هم ازدواج کردیم و از اونجایی که تریلی، مال خودش بود و خودش روی اون کار میکرد، درآمد خوبی داشت و ما زندگی راحتی داشتیم، اما این راحتی و عشق و علاقه ای که نسبت به هم داشتیم، خیلی طول نکشید و محمود بعد از دو سال، به سرطان مبتلا شد و فوت کرد. بعد از فوت محمود گوشه نشین شدم و افسردگی گرفتم و تنها چیزی که حالمو خوب میکرد، نشستن داخل تریلی محمود بود. هر وقت اونجا بودم، احساس میکردم محمود هم اونجا حضور داره و همین حالمو خوب میکرد. تصمیم گرفتم به جای فروش تریلی، خودم رانندگی یاد بگیرم و کار کنم، تا هم یادگار محمود و نگه دارم و هم حالم خوب باشه. برای همین، با پدرم صحبت کردم تا راننده مورد اعتماد، به من معرفی کنه، او هم بعد چند روز شخصی به نام عرفان رو به من معرفی کرد. عرفان خیلی جوون بود و من در کنارش معذب بودم، اما وقتی به پدرم گفتم، پدرم از هر نظر، عرفان رو تایید کرد و ازم خواست تا باهاش کار کنم. بعد از چند ماه، زمستان سال ۱۳۷۸ بود که باری رو به کرمان بردیم و داشتیم به سمت تهران برمیگشتیم، که پیرمردی رو کنار جاده دیدیم،که برای ما دست تکون میداد. وقت توقف کردیم، گفت باری رو داره و میخواد به کردستان ببره. برای بارگیری به روستای عجیب رفتیم و اتفاقات عجیب و غریب زندگی من از همون لحظه شروع شد و... داستان ترسناک گنج و بار مرموز: راننده زن و گنج جن شرور در روستای متروکه. لطفا کانال ما را سابسکرایب کنید. همچنین اگر ویدیوهای ما را دوست دارید ،لطفا با لایک کردم ویدئو از ما حمایت کنید و با ما همراه باشید. منتظر در نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنت ها هم هستیم. لینک سابسکرایب کانال / @dastan_tarsnak_darre_tars سلام ما تصمیم گرفتیم در این کانال داستان های ترسناک که ارسالی از سمت شما دوستان هست و گاهی غم انگیز و گاهی شاد و در عین حال حاوی پیامهای عبرت آموز هست را با شما به اشتراک بگذاریم . لینک سایر ویدیوها و پلی لیست ها: • داستان اجنه • داستان اجنه • Video لطفا ما را سابسکرایب کنید و ویدیوهای ما را لایک کنید. لینک سایر شبکه های اجتماعی لینک کانال تلگرام: https://t.me/dastandarretars ترسناک ترین داستان واقعی داستان ارواح ترسناک داستان ترسناک جن داستان ترسناک جدید داستان ترسناک صوتی داستان های واقعی ترسناک داستانهای وحشتناک واقعی داستان های ترسناک ماورایی horror stories Scary stories Iranika Shams clip Sizdah #داستان #داستان_واقعی_ترسناک #قصه_ترسناک #ماورا #داستان_واقعی #داستان_ماورایی_ترسناک