У нас вы можете посмотреть бесплатно شیر چون موش را رهایی داد خود رها شد ز پنجه صیّاد _ درس بیست و چهارم - فارسی چهارم ابتدایی или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
هوالحکیم 00:00سلام بچههای گل کلاس چهارمی! سلام به همهی شما عزیزای دل! . اما قبل از اون، یه نگاهی بندازیم به جایی که هستیم... کلیدواژهها: سلام، کلاس چهارم، قصه، شروع 00:07بیشه کجاست؟ اینجا کجاست؟ آره، درسته! ما الان توی یه بیشهایم. حالا بیشه یعنی چی؟ بیشه جاییه شبیه جنگل، اما با درختهای کمتر. خیلی از قصهها و حکایتهایی که از قدیم تعریف میکردن، توی بیشه اتفاق میافتادن. چون فضای قشنگتری داره، آرومتره و میشه داستانهای قشنگتری توش گفت. کلیدواژهها: بیشه، جنگل، قصه، فضای آرام 00:33قصههایی با حیوانات بهجای انسانها خیلی از داستانهایی که توش حیوانها به جای آدمها هستن، توی همین فضاها تعریف میشن. حیواناتی که مثل آدمها حرف میزنن، رفتار میکنن، راه میرن و حتی قصه میگن. حالا که خوب فهمیدیم بیشه کجاست، بریم ببینیم قراره راجع به چی صحبت کنیم. برگردیم به استودیو خودمون. کلیدواژهها: قصه حیوانات، رفتار انسانی، داستان نمادین 00:55معرفی داستان امروز داشتم میگفتم که خیلی از قصههای قدیمی، شخصیتهایی از دنیای حیوانات دارن که کارهای آدمها رو انجام میدن. مثل مثنوی "موش و گربه" از عبید زاکانی. حالا داستان امروز ما یه شعر از ایرج میرزاست. ایرج میرزا شاعر طنزپرداز دوران مشروطه بود. شعر امروز ما دربارهٔ موش و شیره. آمادهاید؟ کلیدواژهها: ایرج میرزا، شعر طنز، موش و شیر، عبید زاکانی 01:38شروع شعر – موش، خواب شیر را بههم میزند بیاین صفحه ۱۱۲ کتابهاتونو بیارین. درس پانزدهم: شیری به بیشهای خفته موشکی کرد خوابش آشفته یعنی یه شیری توی بیشه خوابیده بود و یه موش کوچولو شروع کرد خوابش رو بههم زدن. آنقدر گوش شیر گاز گرفت گه رها کرد و گاه باز گرفت موشه هی گوش شیر رو گاز میگرفت، ول میکرد و دوباره میگرفت. تا که از خواب شیر شد بیدار متغیر ز موش، بهدر، زار شیر از خواب پرید، و حسابی عصبانی شد. کلیدواژهها: خواب، شیر، موش، بیدار شدن، عصبانیت عصبانیت شیر و ترس موش دست برد و گرفت کله موش شد گرفتار موش بازیگوش خواست در زیر پنجه له کندش به هوا برده بر زمین زندش شیر کله موش بازیگوش رو گرفت و میخواست زیر پنجههاش لهش کنه. گفت: ای موش لوس یک قاضی با دم شیر میکنی بازی؟ شیر گفت: ای موش بیارزش! داری با دم شیر بازی میکنی؟ موش بیچاره در هراس افتاد گریه کرد و به التماس افتاد موش ترسید و شروع کرد به التماس و گریه. گفت: ای شاه وحوشی و من موش موش هیچ است پیش شاه وحوش تو بزرگی و من خطاکارم از تو امید مغفرت دارم موش گفت: تو شاه همه حیواناتی، من هیچم در برابر تو. امیدوارم منو ببخشی. کلیدواژهها: ترس، موش، شیر، التماس، بخشش 04:00شیر، موش را میبخشد یادتونه توی کارتون شرک، اون گربهچکمهپوش چطوری خودش رو لوس میکرد؟ موش هم یه کار شبیه به اون کرد! شیر از این لابه رحم حاصل کرد پنجه وا کرد و موش را ول کرد یعنی شیر دلش به رحم اومد و موش رو آزاد کرد. چند روز بعد، اتفاقی افتاد: اتفاقاً سهچار روز دگر شیر را آمد این بلا بر سر از پی سید گرگ یک صیاد در همان حول و حوش دام نهاد دام صیاد گیر شیر افتاد عوض گرگ، شیر گیر افتاد یه شکارچی برای گرفتن گرگ، تو همون اطراف دام گذاشت، ولی بهجای گرگ، شیر قصه ما گیر افتاد! موش چون حال شیر را دریافت از برای خلاص او بشتافت بندها را جوید با دندان تا که در برد شیر از آنجا جان موش تا فهمید شیر گرفتاره، سریع اومد، طنابها رو با دندونهاش برید و شیر رو نجات داد. کلیدواژهها: دام، شکار، شیر، موش، نجات، کمک نتیجه اخلاقی داستان شیر چون موش را رهایی داد خود رها شد ز پنجه ز صیاد یعنی چون شیر به موش رحم کرده بود، حالا موش هم تونست نجاتش بده. پیام شعر چیه؟ میخواد بگه: هرچقدر هم بزرگ و قوی باشیم، ممکنه یه روزی به کمک کسی که کوچیکتر از ماست نیاز داشته باشیم. کلیدواژهها: مهربانی، کمک، قدرتمند، ضعیف، نیاز، بخشش 06:20نمادها در داستان نویسنده از موش استفاده کرده، چون موش نماد انسان ضعیفه. در شعرها و داستانها، نمادها کمک میکنن مفاهیم رو بهتر بفهمیم: • موش = انسان ضعیف • شیر = قدرت و شکوه • خورشید = درخشندگی • گل = زیبایی این نشانهها ذهن ما رو هدایت میکنن به سمت معناهای پنهان. کلیدواژهها: نماد، سمبل، موش، شیر، خورشید، گل 06:51پایان کلاس و یک مأموریت شیرین! شما گلهای زیبای زندگی، مثل خورشید میدرخشید. تا هفته بعد، همهتون رو به خدای بزرگ میسپارم. و حالا یه مأموریت کوچولو برای هفته آینده: ✍️ مثل یه نویسنده واقعی، با استفاده از نمادها، یه داستان کوتاه بنویسید! کلیدواژهها: خداحافظی، نویسندگی، تمرین، نمادها، مأموریت