У нас вы можете посмотреть бесплатно گفتوگو با علی عبدی، کارشناس مسائل امنیتی▼آیا ایران و اسرائیل در آستانه جنگی تمامعیار هستند؟ или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
گفتوگو با علی عبدی، کارشناس مسائل امنیتی▼آیا ایران و اسرائیل در آستانه جنگی تمامعیار هستند؟ جنگ سایه ایران و اسرائیل: فراتر از نبرد، ضرورت پاسخ «النفس بالنفس» تحلیل جنگ سایه ایران و اسرائیل نشان میدهد که ما در یک تقابل وجودی قرار داریم، نه یک انتخاب. به گفته علی عبدی، کارشناس مسائل امنیتی، وقتی دشمن ما را به مبارزه میطلبد و فرماندهان ارشدی چون *حاج قاسم سلیمانی* و *سید رضی موسوی* را هدف قرار میدهد، شترسواری دولادولا معنا ندارد. قرآن به ما امر کرده «النفس بالنفس» (جان در برابر جان). این بدان معناست که بازدارندگی واقعی زمانی حاصل میشود که در برابر ترور یک فرمانده ارشد، یک فرمانده همتراز از دشمن هدف قرار گیرد، نه صرفاً ساختمانها یا مراکز نمادین. هر پاسخی کمتر از این، نه تنها بازدارنده نیست، بلکه دشمن را برای گامهای بعدی گستاختر میکند. غولی که از چراغ جادو بیرون آمد عملیات *طوفان الاقصی* در ۷ اکتبر، که از آن به عنوان «درآوردن غول از چراغ جادو» یاد میشود، یک نقطه عطف استراتژیک بود. محور مقاومت از وقوع یک رخداد بزرگ مطلع بود، حتی اگر جزئیات کامل را نمیدانست. نقد اساسی این است که یا نباید چنین ماجرایی را بدون محاسبه کامل سناریوهای بعدی آغاز میکردید، یا اکنون که آغاز شده، باید تا انتهای آن بروید. وقتی وارد دریا میشوید، نمیتوانید انتظار خیس نشدن داشته باشید. ماشین جنگی اسرائیل پس از چنین ضربهای متوقف نمیشود و محاسبات باید برای یک نبرد تمامعیار و طولانیمدت انجام میشد. دیپلماسی «بچه خوبی هستیم» بازدارندگی نمیآورد پاسخهای ایران به اقدامات اسرائیل، از جمله عملیاتهای **وعده صادق**، به دلیل عدم تناسب و ضعف در دیپلماسی، مورد نقد جدی قرار گرفتهاند. پس از حمله به کنسولگری در دمشق و شهادت سردار زاهدی، پاسخ ایران با تأخیر و ضعف همراه بود. بدتر از آن، ارسال پیامهای دیپلماتیک با این مضمون که «ما زدیم، اگر ادامه ندهید ما هم ادامه نمیدهیم و قول میدهDیم بچه خوبی باشیم»، عملاً بازدارندگی را خنثی کرد. این رویکرد به دشمن سیگنال داد که ایران از تقابل تمامعیار هراس دارد و همین امر، مجوز اقدامات بعدی و شدیدتر را برای آنها صادر کرد. پاشنه آشیل دکترین دفاعی ایران امنیت ملی کشور دچار یک بیماری مزمن به نام *«سندروم موشک زدگی»* است. در حالی که دستاوردهای عظیم شهید *تهرانی مقدم* و سردار حاجیزاده در صنعت موشکی، قله افتخار و عامل بازدارندگی هستند، مشکل اساسی، «بسیط دیدن» جنگ است. فرماندهان ما جنگ را «مرکب» نمیبینند و پاسخ هر تهدیدی را فقط موشک میدانند. این ذهن سادهساز، موفقیت در یک عرصه را به بهای غفلت از سایر عرصهها به دست آورده و دکترین دفاعی ما را تکبعدی کرده است. چرا از شهید باقری و بهمنی درس نگرفتیم؟ این ذهنیت تکبعدی ریشه در تاریخ دارد. در دوران جنگ هشتساله نیز چهرههای نخبهای چون *شهید حسن باقری* و *شهید حسن بهمنی* نسبت به این رویک "سادهساز" هشدار میدادند. شهید بهمنی در جزوهای ۹۲ صفحهای در سال ۶۳ نوشت که نمیتوان جنگ را فقط با «اعزام نیروی صد هزار نفره» (معادل موشکزدگی امروز) بُرد. او بر ضرورت توسعه همزمان **جنگ روانی**، **جنگ الکترونیک**، جنگ زرهی و نیروهای ویژه تأکید داشت؛ یعنی همان دکترین «جنگ ترکیبی» که امروز شعارش را میدهیم اما در عمل، آن را به یک ستون (موشک) تقلیل دادهایم. چرا «تهرانی مقدم» در جنگ سایبری و شناختی نداریم؟ سوال کلیدی این است: چرا ما نتوانستیم مدل موفقیت، همت و شایستهسالاری شهید تهرانی مقدم را در عرصههای حیاتی دیگر «کپی پیست» کنیم؟ اگر همان ارادهای که صرف موشک شد، در **جنگ سایبری**، **جنگ شناختی**، جنگ نرم و عملیاتهای ویژه و اطلاعاتی نیز به کار گرفته میشد، امروز با «ده شمشیر» در برابر دشمن میجنگیدیم، نه «یک شمشیر». ما امروز در این حوزهها فاقد ابزارسازی لازم هستیم و این، نتیجه کوتاهی و قصور ساختاری است، نه کمبود استعداد و نیروهای نخبه. از «ترکوزآباد» تا درسهای «میر داگان» در **جنگ اطلاعاتی**، شکاف عمیقی بین «جمعآوری اطلاعات» و «تبدیل آن به عملیات» وجود دارد. رونمایی از اسناد ترکوزآباد یک اقدام «پخته» نبود. به قول «تامیر پاردو» (رئیس اسبق موساد)، این کار فقط ایرانیها را برای انتقام جریحهدار کرد. «یوسی کوهن» از «میر داگان» آموخت که «اطلاعاتی که تبدیل به عملیات نشود، فایده ندارد». ما شاید در سایبری موفق باشیم، اما تا زمانی که این اطلاعات به عملیات بازدارنده منجر نشود، بیفایده است. تلخ است اما «ما قبل از آنها میر داگان و یوسی کوهن داشتیم، اما تمام این ظرفیتها را از ما گرفتند.» «مأموریت تاریخی» نتانیاهو و فرصتطلبی ترامپ آینده به شدت خطرناک است و به دو بازیگر کلیدی گره خورده: *بنیامین نتانیاهو* و *دونالد ترامپ**. نتانیاهو یک چهره بینظیر، بیرحم و کینهتوز در تاریخ رژیم صهیونیستی است که خود را در یک «مأموریت تاریخی» میبیند؛ یک «موسی زمان» که باید قوم خود را از دست «فرعون جدید» (ایران) نجات دهد. او علیرغم دستاوردهای تاکتیکی، به پیروزی راهبردی نرسیده و تنها «پرونده ایران» است که میتواند موتور محرک پیروزی او در انتخابات آینده باشد. **جنگ ۱۲ روزه* گام اول بود و او تا انتخابات آمریکا فرصت دارد تا «کار ناتمام» را تمام کند. سناریوی خطرناک دشمن برای «رژیم چنج» از طریق «استحاله درونی» شامل حذف دانشمندان هستهای، تهاجم سیاسی-امنیتی و هدفگیری رأس ساختار قدرت است تا با تضعیف جریان انقلابی، زمینه نفوذ جریان وابسته به نظام سلطه فراهم شود. در برابر تلاشها برای خلع سلاح مقاومت، حزبالله و حماس با وجود فشارها، همچنان نماد پایداریاند و از دل بحرانها، چهرههایی چون «عماد مغنیه» ظهور خواهند کرد. راهبرد نهایی ایران، مقاومت همهجانبه و تبعیت از فرماندهی کل قوا برای ناکامسازی دشمن است. #ایران #سیاست #گفتگو #اسرائیل #آمریکا