У нас вы можете посмотреть бесплатно بخشی از عهدنامه (پندنامه) اردشیر بابکان به شاپور или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
الا ای خریدار مغز سخن دلت برگسل زین سرای کهن کجا چون من و چون تو بسیار دید نخواهد همی با کسی آرمید اگر شهریاری و گر پیشکار تو ناپایداری و او پایدار چه با رنج باشی چه با تاج و تخت ببایدت بستن به فرجام رخت اگر ز آهنی چرخ بگدازدت چو گشتی کهن نیز ننوازدت فردوسی در این بیتها، به موضوع زوالپذیری دنیا و ناپایداری حیات میپردازد. او خواننده را «خریدار مغز سخن» مینامد، یعنی کسی که به سطح سخن بسنده نمیکند و به عمق معنا توجه دارد. بعد به مخاطب هشدار میدهد که دل به این جهان کهن نبندد زیرا که جهان بیثبات است و انسانها، فارغ از جایگاهشان، محکوم به فنا هستند. فردوسی با اشاره به اینکه دنیا انسانهای بسیاری مانند «من و تو» را دیده و همچنان به مسیر خود ادامه داده، بر بیاعتنایی جهان به افراد تأکید میکند. چه در جایگاه پادشاه باشی و چه خدمتکار، سرنوشت یکی است: ناپایداری و کوچ از این دنیا. او در ادامه، به بیرحمی روزگار اشاره میکند: فرقی ندارد که انسان در آسایش باشد یا سختی، سرانجام همگی باید از این جهان رخت بربندیم. حتی اگر کسی مانند آهن سخت باشد، گذر زمان او را فرسوده میکند و در کهنسالی نیز از سوی دنیا نوازش نخواهد دید. در مجموع این ابیات بیانگر بخشی از گفتمان شاهنامه در باب گذرا بودن حضور ما در این جهان و اصل دگرگونی بیوقفه در جریان زندگی است.