У нас вы можете посмотреть бесплатно اشرف مروان : میلیاردر مصری که «جاسوس اسرائیل» از آب در اومد или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
حمایت اختیاری از دیپ پادکست: / deeppodcastiran Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ــــــــــــ music by : @ScottBuckley ــــــــــــــ میلیارد مصری که جاسوس موساد شد داستانِ اشرف مروان ــــــــــــــــــــــــــــــــ برای اکثر مردمانی که در خاورمیانه زندگی میکنند کلمه جاسوس، واژه چندان غریبی نیست. فقط در ایران در طی دورههای مختلف ما جاسوسانی رو داشتیم که از رده بالاترین مقامات مملکت بودن . این داستان از قدیم بوده، در حال حاضرم هست و با توجه به همین پیشینهی تاریخی به احتمال زیاد در آینده هم ادامه خواهد داشت. اما در این زمینه یکی از عجیب ترین داستانها مربوط به مصر میشه. داستان فردی به نامِ اشرف مروان. اشرف مروان اهل مصر بود و به یکباره جاسوس اسرائیل از آب در اومد. بخش اول : داستان اشرف مروان اشرف مروان در دوم فوریه 1944 در مصر متولد شد . خاندانش بسیار سرشناس بودن. پدربزرگش یک روحانی بانفوذ در زمانِ خودش بود و پدرش یک ژنرال عالیرتبه در ارتشِ مصر بود مسیر زندگی مروان از همون دورانِ نوجونی تغییر کرد. در سال 1965 زمانیکه تنها 21 سال داشت با مدرکِ لیسانس مهندسیِ شیمی از دانشگاه قاهره فارقالتحصیل شد. بعد هم به خدمت سربازی رفت. در همون سال اتفاقی افتاد که زندگیش رو برای همیشه تغییر داد. اون با مونا ناصر آشنا شد. دختر 17 سالهی جمال عبدالناصر. ناصر از علاقه مروان به دخترش با خبر شد و نسبت به این علاقه بسیار احساس خطر کرد. ناصر فکر میکرد اشرف مروان بیشتر از اینکه به این دختر علاقه داشته باشه، شیفتهی قدرتِ پدرش شده. علارقم همه مشکلاتی که وجود داشت ، در جولای 1966 ناصر رضایت داد که دخترش با اشرف مروان ازدواج کنه. خیلیها دلیلش رو اصرارِ بیش از اندازه مونا میدونستن و گویا ناصر هیچگاه به این ازدواج راضی نبود. در سال 1968 مروان به استخدامِ دفتر ریاست جمهوری در اومد. مقامِ بالادستیِ مروان کسی نبود جز آقای (سامی شرف) مردِ شمارهی یک سیستم اطلاعاتی مصر. کسیکه جمال عبدالناصر خیلی بهش اعتماد داشت. یک سالِ بعد مروان و مونا، صاحب فرزندِ پسری شدن به اسمِ جمال. بعد هم برای زندگی به لندن مهاجرت کردند. مروان به همه گفته بود قصد داره در انگلیس ادامه تحصیل بده. جسته گریخته خبرهایی از زندگیِ پر ریخت و پاشِ مونا و مروان به گوشِ جمال عبدالناصر میرسید. ناصر مخالف یک چنین رفتارهایی بود به همین دلیل از دختر و دامادش خواست هرچه زودتر به مصر برگردند. هر دو برگشتن و مروان دوباره زیر دستِ سامی شرف شد و به دفتر ریاست جمهوری برگشت. از سال 1968 تا 1976 مروان یک پست معمولی در دفتر ریاست جمهوری داشت. درست در همین زمان بود که مروان تصمیم گرفت دست به یک کارِ باورنکردنی بزنه. کاری عجیب که آینده خودش و کشورش رو برای همیشه تغییر داد. یک روز که در لندن حضور داشت به یکی از باجههای تلفن رفت. اون با سفارت اسراییل در انگلیس تماس گرفت و ازشون خواست با یکی از مقامات امنیتی صحبت کنه. در ابتدا کسی این تماس رو جدی نگرفت . مسئولین سفارت فکر میکردن قضیه سرِکاریه. اما مروان چند بار این کار رو انجام داد . در نهایت موفق شد یک پیامی برای مسئولین امنیتی اسراییل بزاره. مروان خودش رو به طور کامل معرفی کرد و اینکه تمایل داره اطلاعاتی رو در اختیار سازمان امنیت اسرائیل بزاره. اون هیچ شماره تماسی به اسرائیلیها نداد اما از اونجایی که فردای همون روز قرار بود به مصر برگرده، قول داد تا بعد از ظهر دوباره با سفارت اسرائیل تماس بگیره. زمانیکه دوباره زنگ زد ، هیچ پاسخی دریافت نکرد. اینبار مروان شماره تلفن هتلش رو به کارمندای اسراییلی داد. موساد همچنان اهمیتی به این تماسها نمیداد. اما به طورِ اتفاقی ، درست در همون زمان ، یک شخص مهمی در انگلیس حضور داشت. فردی به نامِ که از مقامات بلندپایهی موساد در اروپا بود. اون اطلاعاتِ زیادی از کشورهای عربی داشت و به محضِ اینکه اسمِ اشرف مروان رو شنید، فورا اونو شناخت. از اونجاییکه مروان خیلی به سیاستِ مصر نزدیک بود، موساد سالها قبل برای اشرف مروان پرونده درست کرده بود و مقامات رده بالای موساد با این اسم آشنا بودند. اعضای موساد سریعا دست به کار شدن و قبل از اینکه مروان به سمت مصر به پرواز کنه باهاش تماس گرفتند. از اونجاییکه زمان محدود بود ازش خواستن به سفارت بیاد و اونجا با هم جلسه بزارن. شاید هر دو طرف اصلا فکر نمیکردن که این قرارِ ملاقات سرآغازِ دههها عملیات مختلف در هر دو کشور بشه. اسمِ مستعاری که برای مروان انتخاب کردند به خوبی نشون میداد که موساد به چه مهره با ارزشی دست پیدا کرده. اسرائیل اسمِ مروان رو angel به معنای فرشته گذاشت. هیچکس تا به امروز نمیدونه چرا اشرف مروان که دامادِ شخصِ اول مملکت بود و خودش از یک خانواده رده بالا میومد و از قضا میلیاردر هم بود، اومد اینقدر راحت به کشورش خیانت کرد. بعضیا میگن مروان از جمال عبدالناصر کینه شخصی داشت. چون ناصر مخالف ازدواج مروان با دخترش بود. کارشناسا میگن ناصر به دامادش یک پست معمولی در دفتر ریاست جمهوری داد تا هم جلوی چشمش باشه و هم اینکه هوای بلندپروازی به سرش نزنه. که همه این موارد باعث شده بود مروان از جمال عبد الناصر کینه به دل بگیره. ولی همه اینا حدس و گمانه. چون از زمانیکه مروان دامادِ خانوادهی ناصر شد ، وضعیت زندگیش هم بهتر شد. بعد از مرگِ ناصر در سال 1970 ، مروان روندِ پیشرفتش رو در دولت بعدی هم ادامه داد. یعنی دولت انور سادات. سادات دوست داشت همچنان از خانواده ناصر حمایت کنه، به همین دلیل همچنان مروان رو در گروههای نزدیک به خودش نگه میداشت. استعداد و تجربهی مروان، خیلی زود موردِ توجه انور سادات قرار گرفت. سادات مروان رو مسئول سیاست خارجه دولت کرد. در سال 1973 جنگِ اعراب با اسرائیل آغاز شد. مروان در طول جنگ همچنان برای اسرائیلیها کار میکرد. نکته عجیب اینجاست که بعد