У нас вы можете посмотреть бесплатно داستان ترسناک سفلی شرور و عهد با پنج پادشاه: با توزعان، پادشاه پادشاهان اجنه عهد بستم или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
در مقابله با پنج پادشاه، چیزی که فکر نمیکردم قدرت پادشاه پادشاهان توزعان بزرگ، بود. چله ای سخت که میتونست به قیمت جونم تموم بشه، اما... داستان ترسناک: کریم بعد از باطل کردن طلسم فرزندان محمود، که باعث شده بود آنها فلج شوند، با دریافت هدیه گرانقدر از محمود، تصمیم گرفت پدرش را در کلینیک ترک اعتیاد بستری کند و برای انتقام از مادرش، به خانه بهادر، همسر مادرش برود. و حالا داستان از زبان خود کریم: وارد خانه بهادر که شدم، مادرمو دیدم که با رنگ و روی پریده و مردمکهای بیضی شکل، بدون هیچ واکنش و احساسی، به من نگاه میکرد و هیچ حرفی نمیزد. اونجا بود که مارز گفت: مادرت توسط پادشاهی سفلی، به نام شوذب که موکل یک جادوگر عثمانی است، تسخیر شده. من که برای نجات مادرم، چاره ای جز جن گیری و مقابله با بهادر و اون جادوگر اجیر شده عثمانی، نداشتم، تصمیم گرفتم تا همون شب، برای مقابله با اونها، دوباره به خونه بهادر برگردم، و جنگ سختی بین موکلین من و جادوگر عثمانی رخ داد و شامیل بین سه موکل قدرتمند عثمانی گیر کرده بود و با خودم گفتم ی کاش به حرف مارز گوش کرده بودم و به دیدار ملک شاه تانوخ میرفتم. در جنگ بین موکلین من و موکلین جادوگر عثمانی ما شکست خوردیم. بعد از برگشت از خونه بهادر، از مارز خواستم تا از تانوخ بخواد تا مجدداً من ملاقاتش کنم. بعد از ملاقات با تانوخ، او گفت در صورتی مشکلم رو حل میکنه که مشکل شخصی به نام اردلان رو حل کنم. پذیرفتم و برای دیدار با آقا اردلان به روستا رفتم و و بعد از صحبت با آقا اردلان به کارگاه نجاری او که در بالای تپه بیرون از روستا بود رفتیم. تپه به صورت پلکانی بود و به اونجا که رسیدیم آقا اردلان پایین پله ها ایستاد و من به تنهایی به کارگاه نجاری شدم. وارد کارگاه شدم و با پادشاه قبیله زائده صحبت کردم و هر راهی که میتونستم را امتحان کردم، اما اونها به قدری کینهای و انتقام جو بودند که به هیچ چیزی جز انتقام، راضی نمیشدند. مارز از من خواست تا از کارگاه بیرون برم، تا آخرین راه باقیمانده رو بهم بگه. وقتی دوباره به خونه آقا اردلان برگشتم، مارز گفت: تنها راه اینه که پادشاه پادشاهان، یعنی توزعان رو، تسخیر و باهاش عهد ببندی. پس باید چلهای بنشینی که بسیار سخت خواهد بود و پنج پادشاه با تمام قدرت، در مقابل تو خواهند بود و جنگی بین درک و شعور و تفکر انسان با قدرت وسوسه و توهم اجنه خواهد بود. به سمت روستای متروکه رفتم و در خانه ای که مارز گفته بود، مندلی رسم کردم و چله نشستم و از همان شب اول اتفاقات عجیب و غریب و ترسناک شروع شد و... داستان ترسناک سفلی شرور و عهد با پنج پادشاه: با توزعان، پادشاه پادشاهان اجنه عهد بستم. اگر به داستانهای علوم غریبه و ماورا علاقه مندید، حتماً کانال ما رو سابسکرایب کنید و با لایک کردن ویدیو از ما حمایت کنید. همچنین منتظر نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنتها هم هستیم. لینک سابسکرایب کانال: / @dastan_tarsnak_tavahom_tars سلام در این کانال داستانهای علوم غریبه و ماورا با شما دوستان به اشتراک گذاشته میشود. لینک سایر ویدیوها و پلی لیستها: داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که نجاتم داد و ثروتمندم کرد. • داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که ن... داستان ترسناک شریر،موکل عفریت: معامله با مشتری ای که شیطان بود. • داستان ترسناک شریر، موکل عفریت: معامله با ... پلی لیست: پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) • پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) لطفاً کانال ما را سابسکرایب کنید و ویدیوها را لایک کنید. لینک کانال تلگرام: https://t.me/dastan_tarsnak_tavahom_tars داستان ترسناک داستان های ترسناک واقعی جدید داستان احضار جن و ارواح داستانهای وحشتناک واقعی داستانهای ماوراء داستانهای ترسناک موکل دار موکل سفلی و موکل رحمانی فیلم و کلیپ ترسناک horror stories scary stories جن گیری داستان ترسناک صوتی بلند علوم غریبه رمان ترسناک #داستان #داستان_ترسناک #داستان_ترسناک_واقعی #داستان_ترسناک_موکل_دار #جن