У нас вы можете посмотреть бесплатно دکلمه اشعار فوق العاده زییای مولانا (قسمت دوم) или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
دکلمه اشعار مولانا هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟ در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند به مثَل گفتهام این را و اگر نه کرَم او نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ هله خاموش که بیگفت از این می همگان را بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند *** حیلت رها کن عاشقا؛ دیوانه شو، دیوانه شو. و اندر دل آتش درآ؛ پروانه شو، پروانه شو. هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن، وآنگه بیا با عاشقان همخانه شو؛ همخانه شو. رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها، وآنگه شراب عشق را پیمانه شو؛ پیمانه شو. باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی؛ گر سوی مستان میروی مستانه شو؛ مستانه شو. آن گوشوارِ شاهدان، همصحبتِ عارض شده؛ آن گوش و عارض بایدت؛ دُردانه شو، دُردانه شو. چون جانِ تو شُد در هوا، ز افسانهیِ شیرین ما، فانی شو و چون عاشقان افسانه شو؛ افسانه شو. تو «لیلة القبری» برو تا «لیلة القدری» شوی؛ چون قدر، مَر ارواح را کاشانه شو؛ کاشانه شو. اندیشهات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد؛ ز اندیشه بگذر، چون قضا؛ پیشانه شو، پیشانه شو. قفلی بُوَد میل و هوا؛ بنهاده بر دلهای ما. مفتاح شو؛ مفتاح را دندانه شو؛ دندانه شو. بِنْواخت نورِ مصطفی، آن اُستُنِ حنّانه را؛ کمتر ز چوبی نیستی؛ حنّانه شو؛ حنّانه شو. گوید سلیمان مر تو را، بشنو «لسان الطّیر» را. دامیّ و مرغ از تو رَمَد؛ رو لانه شو، رو لانه شو. گر چهره بنماید صنم، پُر شو از او چون آینه. ور زلف بگشاید صنم، رو شانه شو؛ رو شانه شو. تا کی دوشاخه چون رُخی؟ تا کی چو بَیذَق کم تکی؟ تا کی چو فرزین کژ روی؟ فرزانه شو، فرزانه شو. شکرانه دادی عشق را از تحفهها و مالها. هِل مال را، خود را بده؛ شُکرانه شو، شُکرانه شو. یک مدّتی ارکان بُدی، یک مدّتی حیوان بُدی، یک مدّتی چون جان شدی؛ جانانه شو، جانانه شو. ای ناطقه بر بام و در، تا کی روی در خانه پر؟ نطق زبان را ترک کن؛ بیچانه شو، بیچانه شو. *** نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم وگر به خشم روی صدهزار سال ز من به عاقبت به من آیی که منتهات منم نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقشبند سراپردهٔ رضات منم نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی مرو به خشک که دریای با صَفات منم نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند که آتش و تبش و گرمی هوات منم نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت نظام گیرد؟ خلّاق بیجهات منم اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم *** #دکمله_اشعار_مولانا #مولانا #رومی #اشعار_مولانا #دکلمه #دکلمه_عاشقانه #دکلمه_احساسی #دکلمه_شعر #دکلمه_زیبا #بهتری_اشعار_مولانا #آرامش #شعر #دکلمه_احساسی