مردی که زبان حیوانات را فهمید… اما زبان دل همسرش را نه! скачать в хорошем качестве

مردی که زبان حیوانات را فهمید… اما زبان دل همسرش را نه!

او فقط یک راز می‌خواست…اما همان راز، زندگی‌اش را از هم پاشید.میان عشق و ایمان ماند… و فهمید دانستن همیشه نجات نیست. در روزگاری که انسان می‌توانست با دلش یا با خدای خودش صادق باشد، پیرمردی گرفتار رازی شد که نباید می‌دانست. او می‌خواست حقیقت را بفهمد، اما حقیقت، آرامش را از او گرفت. زنی که عشقش بود، و رازی که ایمانش را لرزاند... قصه‌ی مردی که فهمید گاهی سکوت، مقدس‌تر از دانایی‌ست. 🎧 روایت کامل را در این قسمت از ردپای شب بشنوید و ببینید. هر شب، داستانی تازه از انسان، ایمان و تقدیر... #ردپای_شب #داستان_کوتاه #داستان_فارسی #عشق #ایمان #راز #سلیمان #پند #حقیقت #داستان_عاشقانه #قصه_شب #حکایت_قدیمی پادشاه 7 زنش را به چاه انداخت اما چند سال بعد گدایی از او انتقام گرفت!    • پادشاه 7 زنش را به چاه انداخت اما چند سال ...   اونا سه درویش بودن... ولی حرفشون از هزار پادشاه سنگین‌تر بود!    • اونا سه درویش بودن... ولی حرفشون از هزار پ...   هر کس چیزی بیاره که پادشاه ندیده باشه وارثه! پسر کوچیک چیزی آورد که همه شوکه شدن!    • هر کس چیزی بیاره که پادشاه ندیده باشه وارث...   همه به این دیوونه خندیدن، ولی اون حرف‌هایی زد که همه شوکه شدن!    • همه به این دیوونه خندیدن، ولی اون حرف‌هایی...   دهقان فقیر چگونه ارباب مغرور را با زرنگی فریب داد؟    • دهقان فقیر چگونه ارباب مغرور را با زرنگی ف...   ------------- داستان داستان فارسی حکایت فارسی افسانه های کهن فارسی قصه های قدیمی داستان های مثنوی معنوی حکایت آموزنده داستان ضرب المثل های معروف گلستان و بوستان داستان شب #داستان #حکایت #داستان_فارسی #حکایت_فارسی #مثنوی_مولانا