У нас вы можете посмотреть бесплатно قصهی سلطانی درهصوفی (۳۲) - کدام بخش و مناطق درهصوف در جنگ شرکت کردند؟ или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
قصهی سلطانی درهصوفی (۳۲) حکایتی از عطوفت مادرانه در یک حادثهی تلخ، عذری از کاستیهای روایت و دلیل آن در استطاعت ذهن یک فرد، روایت حادثه بر اساس چشمدیدها و شنیدگیها، نه قضاوت افراد و جریانها، خبرگیری مادر، خاطرهای تلخ از یک جنگ داخلی در سال ۱۳۶۶، آمدن طالب قریهدار به درهصوف به نام حرکت اسلامی، عدم شرکت رییس ناطقی در جنگ، پیوستن آقای زمانی از حرکت به قرارگاه سازمان نصر، صفگیری یک عده از حرکتیها در کنار طالب قریهدار، کدام بخش و مناطق درهصوف در جنگ شرکت کردند؟ جبهه از سمت آبخورک از مسیر شیخک و نوآمد در شرق درهصوف، بیشتر مشوقین اقدام از مرکز درهصوف بودند، مجموعهای که در دوران ظاهرشاه نیز از حامیان طالب قریهدار بودند، تا این زمان طالب قریهدار نزد مولوی اسلام بود، عدهای از مردم پسقول نیز از او حمایت کردند، در جنگ اول عدهی زیادی از اعضای خانوادهی حاجی قرین به قتل رسیدند، عدهی زیادی از افراد غیرنظامی نیز کشته شدند، جمعی از افراد محترم منطقه را دستگیر و به قتل رساندند، جنگ با آمادگی کامل و سنگر به سنگر شروع شد، در جنگ اول سازمان نصر آسیب دید و به محاصره افتاد، حاجی عارفی از مسئولین پاسداران برای ختم جنگ تلاش کرد، آتشبس حدود دو سه ماه دوام کرد، شکستخوردههای سازمان نصر در قرارگاه خود در حال محاصره بودند، طالب قریهدار نیز وارد مرکز شد، جنگ انتقامجویانه نصریها و شکست طالب قریهدار، عقبنشینی طالب قریهدار به طرف پسقول، مواجه شدن با نیروهای پسقول که به کمک طالب قریهدار آمده بودند، برگشت نیروها و تسخیر قریهی ایرغوک، قریهی ما، خانوادههایی که قریه را ترک کرده و به مرکز ولسوالی پناهنده شدند، پناهنده شدن مادر به قریهای همجوار در منطقهای نزدیک، سنگربندی دو طرف در کوههای نزدیک به ایرغوک، لشکر طالب قریهدار بیش از چهل روز در قریه ماندند، سوال: آیا طالب قریهدار از این مهمانی ناخواسته سپاسگزاری کرد؟ در ختم چهل روز هیچ چیزی از مال و اموال خانه باقی نمانده بود، اموال منقول را به صورت غنیمت و فروش برده بودند، پیدا شدن یک رأس خر پس از چند ماه، عملیات نیروهای طالب قریهدار بر سنگر دهشکه و تسخیر آن، رابطهی دوستی و دشمنی در هنگام جنگ و پس از آن، جنگ در سنگر و دوستی در بازار! تسخیر دوبارهی سنگر خالی بدون دهشکه، مادر از دستبهدست شدن سنگر خبر شده بود، شب سرد و پربرف: یک زانو برف! در نیمهی شب: صدای دریش دریش! احتمالاً چلهی زمستان، اواخر دلو او اوایل حوت، صدای اسبسوار: من مادر سلطانی هستم! قصهی جنگ را شنیدم، خبرگیری آمدم! استقبال از مادر در سموج سرد برای یک لحظه و برگشت او به قریه، عملیات بر قریه و عقبنشینی طالب قریهدار و لشکر او به اویبلاق، غافلگیر شدن لشکر طالب قریهدار و تلفات سنگین و پایان جنگ، عقبنشینی نهایی طالب قریهدار و بیرونرفتن او به سمت چارکنت، بههمخوردن مناسبات سازمان نصر و حزب اسلامی در درهصوف، سفر رییس ناطقی و تمسکی به سوی پاکستان، برگشت ناطقی و تمسکی با تجهیزات و نیرو از پاکستان، آغاز دوبارهی جنگ در سال ۱۳۶۸ همزمان با تشکیل حزب وحدت، رسیدن هیأت حزب وحدت در هنگامهی جنگ، هیأت صلح با ترکیب ابراهیمشاه، ناطقی، پهلوان حر، افتخاری سرخ، نشست و برقراری آتشبس و پایان جنگ، هیأت به پایان جنگ، نه ادغام پایگاهها، توفیق یافت، سازمان نصر اولین گروهی بود که اسم خود را به حزب وحدت تغییر داد، بقیهی گروهها اسم خود را تغییر ندادند، حکایت آقای زمانی: مشوره برای برگشت دوباره به حرکت اسلامی، برگشت به حرکت اسلامی یا جدا شدن از قوم و خانواده! آیا بعد از سال ۱۳۶۵، از فعالیتهای استاد مزاری در شولگر خبری میرسید؟ اعزام نیروهای درهصوف به فرماندهی قرین به شولگر، حکایتی از افتخاری سرخ بعد از هشت سال، نگاه و حکایت افتخاری از رابطهاش با استاد مزاری، آیا افتخاری تا آن زمان به چارکنت و شولگر رفته بود؟ افتخاری و رحیمی چه مدت در چارکنت و شولگر ماندند؟ افتخاری در فاصله ی سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ کجا بوده است؟