У нас вы можете посмотреть бесплатно Golhayeh Tazeh 182|گلهای تازه ۱۸۲| محمدرضا شجریان| فرامرز پایور| رحمت الله بدیعی| شب نیشابور или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
«چکامه» قصد دارد با نگاهی امروزیتر به موسیقی کلاسیک ایرانی، ضمن قدردانی از زحمات بزرگانی که این میراث ملی را برای ما بجای گذاشتهاند، گامی در جهت بهتر دیده و شنیده شدن این آثار بردارد. با این امید که این گنجینه فرهنگی، ما را به ریشه هایمان نزدیکتر کند. آب هر چه به سرچشمه نزدیکتر باشد زلاتر و پالایندهتر است. اگر قبول ملک افتد این چکامه نغز به آب سیم نگارمش بر صحیفه زر ................................................. مجموعه "گلها" بخشی از میراث ملی و گنجینه فرهنگ اصیل و موسیقی فاخر ایرانی است که به مدت ۲۳ سال و به همت بزرگان موسیقی سنتی ایران از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ملی ایران پخش میشد. «گلها» به سبب تحولی که در موسیقی ایرانی ایجاد کرد، و تأثیر عظیمی که بر نگرش ایرانیان نسبت به موسیقی اصیل ایرانی بر جا نهاد. یکی از بهترین و اصیلترین و ایرانیترین برنامههای تاریخ رادیو شمرده میشود. .......................... برای ادامه تولید این مجموعه به همیاری شما عزیزان نیازمندیم. ایمیل برنامه برای ارسال پیشنهادات همیاری شما: [email protected] لینک پیپل جهت ارسال کمکهای نقدی: https://www.paypal.com/donate/?hosted... از اینکه کانال ما را دنبال میکنید و در اشاعه فرهنگ اصیل و موسیقی فاخر ایرانی در کنار ما هستید سپاس گذاریم. با سپاس مدیر کانال چکامه-گلها آمد سحری ندا ز میخانۀ ما کای رند خراباتی دیوانۀ ما برخیز که پُر کنیم پیمانه ز می زان پیش که پُر کنند پیمانۀ ما وقت سحر است خیز و ای مایۀ ناز نرمکنرمک باده خور و چنگ نواز کانان که بجایند نپایند بسی و آنان که شدند کس نمیآید باز برخیز و مخور غمِ جهانِ گذران خوش باش و دمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران جامی است که عقل آفرین میزندش صد بوسه زِ مِهر بر جبین میزندش این کوزهگرِ دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش این قافلۀ عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طَرَب میگذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد