У нас вы можете посмотреть бесплатно همه رفتند و پریدند و گذشتند - حاج محمود کریمی - امامزاده علیاکبر چیذر - هیات رایتالعباس или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
همه رفتند و پریدند و گذشتند چرا من ز چه رو من چه کنم آه چرا آه که جامانده و واماندهام زار و پریشان همه رفتند و پریدند چرا نوبت من نیست؟ چرا بال و پرم بستهای و در قفس انداختهای بال و پرم سوخت رهایم کن از این بند از این دام امید حرم عمه چه کنم آه پریشانتر از این دشت از این خیمه بیمرد از این تربت تفتیده و از هرم هوا مانده و جاماندهام ای وای ببین کار تمام است ببین شاهد پرپرشدن و شاهد افتادنش از مرکب خونیال به گودال رهایم کن از این بند ببین بغض زده چنگ گلویم چه بگویم چه بگویم که عمویم نه بابای من است او همه آوای من است او که من از کودکیم بر سر دوش و روی دامان پر از مهر عمویم پدرانه به سرم داشته دستی به نوازش منم و گریه و خواهش من و شرمندگی از خنده اصغر من و بیچارگی از رفتن اکبر من و دستان علمدار من و قاسم من و قاسم که مرا گفت مبادا که بمانی و بسوزی که همه پر زده بیچاره شوی همهشب شانه زده شانه به مویم همهدم بوسه زده بوسه به رویم چه کنم وای که نزدیک بود تا که رود جان ز تنم چشم مرا گیر نبینم که در آن حلقه دو صد گرگ در آن بارش صد تیر لب تشنه جگر سوخته در بین حرامی و سپاهی پرکوفی پرشامی دگر تاب ندارم به خدا آب شدم آب شنو خواهش طفلی که یتیم است و به دنبال پدر بار دگر از ته دل میکشد او حس یتیمی و غریبی چه کنم آه ببین بر بدنش خندهزنان نیزهزنش پیرهنش شد کفنش در دل صحرا و این گونه رها گشت پرید از بر زینب همه تن یک نفس آن راه دوید آه چه دید تا که به گودال رسید آه از آن ورطه خون بار از آن لحظه غمبار چه میدید تنی غرق به خون بینفس افتاده که فریاد برآورد مگر مردهام اینجا که چنین حلقهزنان خندهزنان بر تن این نیمهی جان تیغ زده آمدهام یاری او گفت و دو دستش سپرش کرد که آن لحظه کسی تیغ برآورد و یک پلک دگر دید که افتاده بر آن سینه همان سینه که از کودکیش خفته بر آن گفت عموجان چه خوش عطری است عجب بوی خوشی هست همین بوی گل یاس که بالای سر ماست حسن کریم عالمینه وای حسن غریبتر از حسینه وای قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است شمر لعین به صفحه آن پا نهاده است دیدم به چشم فاطمی خود عموحسین زهرا کنار مقتل تو ایستاده است بعد از علیاصغر تو نوبت من است این آخرین جرعه و دردی باده است دستم شکست و ناله زدم فاطمه مدد عباس مرتضی به من این یاد داده است زهرا اگر که سینه شکسته به راه عشق عبداللهات به راه تو سینه گشاده است باید تو را به خیمه زینب برم عمو بنگر که لرزه بر تن عمه فتاده است بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه گویا دگر زمان گذشتن ز جاده است ای دشمن سواره به نامردی آمدی از روی اسب نیزه نزن او پیاده است