У нас вы можете посмотреть бесплатно زندگی در زندان به قلم محمد نوریزاد قصه شانزدهم؛ بازجوی مهربان или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
زندگی در زندان به قلم محمد نوریزاد قصه شانزدهم؛ بازجوی مهربان ـ ۲۷ خرداد ۹۹ محمد نوریزاد هنرمند، فعال سیاسی و یکی از امضاکنندگان بیانیه «استعفای علی خامنه ای و گذار از رژیم جمهوری اسلامی»، در فایل صوتی، «قصه شانزدهم؛ بازجوی مهربان» که از زندان اوین بیرون داده و برای انتشار در اختیار «در تی وی» قرار گرفته است، در ادامه تشریح جلسات بازجوییهایش در بازداشتگاه اطلاعات مشهد گفت؛ یک روز هنگام بازجویی، صدای آقای هاشم خواستار را از دو سلول آنطرفتر که «مانند شیری غران با صدایی بلند و پرخاشگرانه بر سر بازجویش فریاد می زد و بازجویش نطق نمی کشید»، شنیدیم، که بازجوی من گفت آقای خواستار است، به او گفتم بله من آقای خواستار را نیکتر از شما می شناسم، مانده اید که با او چه کنید! بزرگترین سناریویی که برای خراب کردن آقای خواستار از اتاق فکرتان بیرون زد این بود که او را بازداشت و به تیمارستان ببرید تا وی را دیوانه قلمداد کنید، ولی ورق برگشت و این آقای خواستار بود که پیروز و سرافراز از آن سناریوی ناجوانمردانه شما به در آمد. آقای نوریزاد در ادامه می گوید، به بازوجویم گفتم که شما با بازداشت ما 14 نفر که خواستار استعفای رهبر شدیم، اشتباه بزرگی مرتکب شدید، هر لحظه که ما در بازداشت باشیم به نفع ما و به ضرر شما است. ولی مطمئن باشید که ما در فردای آزادی ایران که بسیار نزدیک است، با شما بدرفتاری نخواهیم کرد و برخوردی قانونی و انسانی خواهیم داشت. این مبارز نستوه و آزادیخواه در بخشی از این فایل صوتی اظهار داشت، به بازجویم گفتم یکی از کسانی که بازداشت کردید جوانی است با نام «جنگی»، که بازرس «استاندارد» است، یک روز او و دو همکارش به به سمنان می روند تا از کارخانه «سیگار کنت» بازدید کنند و برایش مجوز «استاندارد» صادر کنند، وقتی که به آنجا می رسند در انبار کارخانه متوجه می شوند که در آنجا «سیگار کنت» را با نصف توتون و نصف همین کارتنها و مقواهایی که از خیابانها جمع آوری می کنند در هم می پیچند و به دست مردم می دهند، آقای جنگی و دوستش مجوز «استاندارد» را امضا نمی کنند، مدیر کارخانه سه چک دومیلیونی به آنها می دهد ولی آنها قبول نمی کنند و سمنان را ترک می کنند، البته چند روز بعد عده ای دیگر می روند و آن چکها را قبول می کنند و مجوز را نیز امضا می کنند، به بازجو گفتم این یک خبر اطلاعاتی است که من مجانا در اختیار شما می گذارم، بروید دنبالش ببینید جرات دارید مدیر کارخانه «سیگار کنت» را بازداشت کنید.