من باید تو را بکشم چون تو پسر مرا کشتی/قصه های هزار و یک شب скачать в хорошем качестве

من باید تو را بکشم چون تو پسر مرا کشتی/قصه های هزار و یک شب

بازرگانی که بی‌گناه محکوم به مرگ شد... و دیوی که ادعای عدالت داشت! در این قسمت از قصه‌های هزار و یک شب، شهرزاد برای نجات جان خود، داستانی عجیب و آموزنده تعریف می‌کند: حکایت بازرگانی که هنگام بازگشت از سفر، در سایه درختی استراحت می‌کند، اما ناگهان با دیوی روبرو می‌شود که او را به خاطر گناهی ناخواسته، به مرگ محکوم می‌کند... در این روایت پندآموز، مفاهیمی همچون عدالت، سرنوشت، شگفتی‌های زندگی و نقش قصه در نجات جان انسان‌ها با زبانی شیرین و حکیمانه بازگو می‌شود. اگر به حکایت‌های پندآموز فارسی، داستان‌های قدیمی و آموزه‌های نهفته در قصه‌های کهن علاقه دارید، این ویدیو را از دست ندهید. 📌 ما در این کانال، هر شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۰ شب، یک حکایت تازه منتشر می‌کنیم. با ما همراه باشید؛ جایی که قصه‌ها، جان را جلا می‌دهند.    / @ghesegoye_farsi   ♥️هر لایک و کامنت شما داستانی ست که ما می خوانیم ♥️ لینک اینستاگرام https://www.instagram.com/monir.sivan... #شهرزاد #داستان_ایرانی #قصه #خیانت #داستانهای_آموزنده داستان ایرانی داستان های فارسی داستان های ایرانی شهرزاد قصه گو بازرگان و دیو قصه های هزار و یک شب هزار و یک شب صوتی قصه گو لذت داستان قصه گوی فارسی