У нас вы можете посмотреть бесплатно فاشیسم : قسمت 2/3 - موسولینی و فاشیسم ایتالیا или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
حمایت اختیاری از دیپ پادکست: / deeppodcastiran Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ music by : @ScottBuckley ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منابع: جنبشهای فاشیستی، بحرانِ نظام لیبرالی و تکامل فاشیسم اثر ارنست نولته عناصر و خاستگاه توتالیتر - هانا آرنت توضیحات مترجم (مهدی تدینی) در مورد فاشیسم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در قسمت قبل دیدیم که فاشیسم در یک فضایی که آزادی بیان و آزادی رسانه بود، برای مقابله با کمونیسم به روی کار اومد. فاشیسم و کمونیسم هدف اولشون از بین بردن همون بستر آزاد بود که خودشون با همین بسترِ آزاد رشد کرده بودن. هدف دوم و اصلیشون هم نابودی همدیگه بود. در واقع اسم فاشیسم رو ما از یک حکومتی که سال 1922 در ایتالیا به روی کار اومد وام گرفتیم. در این ویدئو قصد داریم به داستان فاشیسمِ ایتالیا که فاشیسم اصلی هم هست بپردازیم. موسولینی در جوانی یک سوسیالیست دو آتیشه بود. او یک چپ گرا بود و نه تنها دشمنی با انقلاب های سوسیالیستی نداشت بلکه طرفدار دو آتیشه اون هم بود. موسولینی اونقدر در حزب، کارش رو به بهترین شکل انجام میداد که در نهایت سردبیر مجله حزبِ سوسیالیست شد. مجله ای به نام آوانتی. موسولینی تا قبل از سال 1914 و جنگ جهانی اول، از رهبران رادیکال سوسیالیسم در ایتالیا بود و شدیدا به دنبال این میگشت که یک انقلاب سوسیالیتی در ایتالیا به راه بندازه. اما به یکباره در سال 1920 موسولینی رو میبینیم که شده رهبر فاشیسم و تبدیل به بزرگترین و رادیکالترین مخالف کمونیسم در جهان میشه. مسیری که موسولینی از رهبری سوسیالیسم تا رهبری فاشیسم طی میکنه در واقع تعریف فاشیسم در ایتالیا میشه. در سال 1914 به یکباره جنگ جهانی اول شروع میشه. با شروع جنگ حزب سوسیالیست مخالف پیوستن ایتالیا به جنگ بود چون سوسیالیست ها اعتقاد داشتند این جنگ ها، جنگ طبقه حاکمه و کارگران در کشورهای مختلف اصلا با هم جنگ ندارند. اما گروه هایی در ایتالیا وجود داشتند که معتقد بودند ایتالیا باید به جنگ جهانی وارد بشه. به اینها میگفتن مداخله طلب. یکی از این مداخله طلب ها سردبیر روزنامه حزب سوسالیست یعنی موسولینی بود. موسولینی معتقد بود ایتالیا باید به نفع متفقین وارد جنگ بشه. مقالات جنگ طلبانه موسولینی به عنوان سردبیر حزب، باعث خشم بقیه اعضای حزب شد. در نهایت موسولینی از حزب سوسیالیست ایتالیا اخراج میشه. موسولینی که از حزب اخراج شد یک روزنامه جدید زد و شروع به چاپ مقالات تند و تیز در دفاع از مداخله ایتالیا در جنگ جهانی اول کرد. اما چرا موسولینی به عنوان یک سوسیالیست از جنگ حمایت میکرد؟ موسولینی معتقد بود مسیر انقلاب از جنگ عبور میکنه. موسولینی و لنین هر دو اعتقاد داشتند وقوع جنگ خارجی باعث میشه دولت بسیار ضعیف و درگیر بشه. در اون حالت بهترین موقع برای انقلابه. و البته حق هم با موسولینی بود چون بعدها دیدیم که لنین دقیقا همینجوری به قدرت رسید. پس اگه ایتالیا درگیر جنگ میشد، احتمال انقلاب سوسیالیستی در ایتالیا بسیار افزایش پیدا میکرد. اما این فقط موسولینی نبود که خواستار مداخله ایتالیا در جنگ جهانی اول بود. یک شاعر به نام گابریله دانونزیو که تاثیر بسیار زیادی بر جوانان اون دوران ایتالیا داشت، شدیدا عواطف مردم رو به مداخله در جنگ ترغیب میکرد. گروه های کوچک و بزرگ دیگری هم بودند که طرفدار مداخله ایتالیا در جنگ بودند مثل ملی گراها و سندیکالیست ها. این گروه ها شروع به راهپیمایی به نفع جنگ میکنند. نهایتا گروهی از دولت مردان با بریتانیا مذاکره میکنند و در نتیجه در سال 1915 ایتالیا به نفع متفقین، وارد جنگ جهانی اول میشه. موسولینی که همچنان خودش رو یک سوسیالیست میدونه، به هدفش میرسه و ایتالیا وارد جنگ میشه. 3 سالِ بعد، جنگ به پایان میرسه و ایتالیا در سمت پیروز جنگ قرار میگیره. موسولینی خودش رو یک فیلسوف میدونست و بسیار تحت تاثیر تفکرات فلسفی بود. یکی از فیلسوفانی که تاثیر زیادی بر موسولینی داشت، "گوستاو لوبون" Gustave Le Bon بود. لبون کتابی داشت به عنوان روانشناسی توده ها که موسولینی شدیدا به این کتب علاقه داشت. از اینجا بود که سیاستمدارها فهمیدند دیگه نیازی نیست افراد تحصیل کرده و نخبه های جامعه رو راضی کنید. شما باید برید سراغ اکثریت جامعه که اتفاقا نه سواد درست درمونی دارند و نه چیز زیادی از سیاست میدونن. کافیه یک روایت ساده رو مطرح کنید که بتونه توده مردم رو جذب کنه، قدرت اون توده به قدریه که تمام مخالفینتون رو از میان بر میداره. به نظر لوبون مردم در دنیای مدرن تنها هستند و این افراد نمیتونند مستقل فکر کنند. در دنیای مدرن مردم سعی میکنند نظر غالب رو بپذیرند چون مستقل فکر کردن بسیار ترسناک میشه. از طرفی لوبون معتقد بود برای جذب اکثریت شما باید چیزی رو بگید که همه دوست دارن بشنون، حتی اگه واقعیت نداشته باشه. در واقع هر کسی که بتونه رویای بیشتر و بهتری به مردم بفروشه، تبدیل به خدای توده ها میشه و مردم میپرستندش. موسولینی شدیدا تحت تاثیر لوبون بود. موسولینی معتقد بود قرن نوزدم قرن لیبرالیسم و فردگرایی بود ولی قرن بیستم قرن جمع گرایی خواهد بود چون نیروی فردگرایی یک نیروی مرده است و قدرت توده مردم میتونه هر فردی رو شکست بده. اصلا یکی از دلایل سوسیالیست بودن موسولینی همین علاقه ش به قدرت توده مردم بود. توده ای که نیروی اصلی نوشته های کارل مارکس هم به شمار میره. هم موسولینی و هم هیتلر بسیار تحت تاثیر تفکرات سورل بودند. موسولینی معتقد بود این تفکر که لیبرال ها قصد دارن مرزها رو بردارند و همه مردم دنیا رو یکسان ببینند ایده بسیار شکست خورده ایه. موسولینی اعتقاد داشت این ایده هیچکس رو به وجد نمیاره. به عقیده موسولینی هویت ملی برای مردم بسیار جذاب تر از هویت جهانیه و حتی قوی تر از هر هویت دیگه ای