У нас вы можете посмотреть бесплатно شاهنامه، داستان هفتاد و هشت، گرفتار شدن بیژن или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
یزدان پاک همیشه شنونده است و نالهی بیژن رو شنید و او رو بختیار کرد که پیران ویسه همان گاه به دیدار افراسیاب اومد. پیران تا دار رو دید به پرسش شد که چه میکنید؟ این دار چیه؟ و گرسیوز داستان رو گفت. پیران گفت دو دقیقه آدم باشین من با شاه گفتگو کنم برگردم. رفت نزد افراسیاب و او را ستود که جاوید باد تخت تو و پاینده باد توران زمین. افراسیاب گفت ای پیران نیک منش، هر چه از من میخوای بگو که نیکخواهی چون تو در گیتی ندیدم. پیران داستان سیاوش رو به یاد افراسیاب آورد و گفت که اگر پند منو میپذیرفتی این همه بدی به کشور نمیرسید. اکنون هم باید بگم که اگر بیژن رو بکشی باز رستم و گیو و گودرز میان و خاک ما رو به آتش میکشن. نکن شاه. بد نکن به خودت و کشورت چو برزد بران آتش تیز آب چنین داد پاسخ پس افراسیاب که بیژن نبینی که با من چه کرد بایران و توران شدم روی زرد نبینی کزین بدهنر دخترم چه رسوایی آمد بپیران سرم همان نام پوشیده رویان من ز پرده بگسترد بر انجمن کزین ننگ تا جاودان بر سرم بخندد همی کشور و لشکرم پیران گفت راست میگی شاه، بیژن گناهکاره. من هم نمیگم که آزادش کنی بره ایران و به ما بخنده. میگم بر دارش نکن. به زنجیر ببندش و زندانیش کن. سپس بندازش تو چاه و در چاه رو هم سنگی گران بگذار. افراسیاب پذیرفت و چنین کردند. بیژن رو در چاه انداختند و روی چاه سنگ اکوان دیو رو گذاشتند. و منیژه رو گرسیوز نامرد کاخ و گنجش رو غارت کرد و دختر بیچاره رو آواره. و از اون روز کار منیژه این بود که بگرده در شهر و گدایی کنه که نانی بگیره و از سوراخ چاه به بیژن بده.