У нас вы можете посмотреть бесплатно داستان ترسناک ورود به قلمرو اجنه(۱): وارد قنات ممنوعهای شدم که اجنه... или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
روستای ما وسط بیابان بود، اما قناتی داشت که نفسِ زمین از دلش میزد بیرون. تا اینکه همهچی خشک شد. نه فقط قنات، که زندگی، ایمان... حتی خودِ من. پدرم دمِ مرگ بهم گفت: "هیچوقت به اون قنات برنگرد..." ولی من برگشتم... برگشتم چون وسوسهی قدرت توی گوشم زمزمه کرد و از همون شب اول، چیزایی دیدم که عقل هیچ آدمی باورش نمیکنه. داستان ترسناک: من منصور هستم. داستانی رو میخوام تعریف کنم براتون، از سقوط یک انسان که به خاطر قدرت و ثروت فاسد میشه و از عرش به فرش میرسه. من متولد سال ۱۳۵۱ هستم. در یزد متولد شدم و همراه خانوادهام در روستایی اطراف یزد زندگی میکردیم. پدرم و اجدادشون، آدمهای ثروتمندی بودند و شاید بیشتر از نیمی از اهالی روستا برای پدر و پدربزرگ من کار میکردند و با اینکه روستای ما یک روستایی در مناطق کویری بود، اما به خاطر قنات پر آبی که داشت کار کشاورزی و دامداری پررونق بود و مردم از زندگی در روستا راضی بودند اجداد من انسانهای ملا باسواد و اهل دین و دیانت بودند و من هم به تبعیت از آنها همین راهو انتخاب کردم و فکر میکردم انسان مومن و با دیانتی هستم. ۱۲ سالم بود که نمیدونم چرا همه چیز تغییر کرد. آب قناتها خشک شد و به جایی رسید که دیگه زندگی کردن هم توی اون روستا امکانپذیر نبود. برای همین همه اهالی روستا از جمله خود ما به شهر نقل مکان کردیم، اما اونجا کار و بار خیلی خوبی نداشتیم و زندگی برامون سخت شده بود، تا اینکه پدرم فوت کرد و در لحظات آخر از من خواست هیچ وقت وارد قنات و روستای پدری خودم نشم. نمیدونم چرا تا این حد اصرار داشت، اما من بعد از فوت پدرم تصمیم گرفتم تا برای رسیدن به قدرت و ثروت به روستای پدریم برگردم و قنات اجدادیم و دوباره راه اندازی کنم و رونقی به روستا بدم. چون دوست داشتم آدم پرنفوذ و ثروتمندی باشم و برای اینکه دیده بشم به مردم کمک کنم و این وسوسهای بود که شیطان در من به وجود آورده بود سوسههایی که با استمرار اون اتفاقات عجیب و غریب و ترسناک زندگی من شروع شد... داستان ترسناک ورود به قلمرو اجنه: وارد قنات ممنوعهای شدم که اجنه... اگر به داستانهای علوم غریبه و ماورا علاقه مندید، حتماً کانال ما رو سابسکرایب کنید و با لایک کردن ویدیو از ما حمایت کنید. همچنین منتظر نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنتها هم هستیم. لینک سابسکرایب کانال: / @dastan_tarsnak_tavahom_tars سلام در این کانال داستانهای علوم غریبه و ماورا با شما دوستان به اشتراک گذاشته میشود. لینک سایر ویدیوها و پلی لیستها: داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که نجاتم داد و ثروتمندم کرد. • داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که ن... داستان ترسناک شریر،موکل عفریت: معامله با مشتری ای که شیطان بود. • داستان ترسناک شریر، موکل عفریت: معامله با ... پلی لیست: پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) • پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) لطفاً کانال ما را سابسکرایب کنید و ویدیوها را لایک کنید. لینک کانال تلگرام: https://t.me/dastan_tarsnak_tavahom_tars داستان ترسناک داستان های ترسناک واقعی جدید داستان احضار جن و ارواح داستانهای وحشتناک واقعی داستانهای ماوراء داستانهای ترسناک موکل دار موکل سفلی و موکل رحمانی فیلم و کلیپ ترسناک horror stories scary stories جن گیری داستان ترسناک صوتی بلند علوم غریبه رمان ترسناک #داستان #داستان_ترسناک #داستان_ترسناک_واقعی #داستان_ترسناک_موکل_دار #جن