اشهد را گفتم و دستگیره اجکت را کشیدم/لحظات سخت بازجویی و فلک در پایگاه کرکوک скачать в хорошем качестве

اشهد را گفتم و دستگیره اجکت را کشیدم/لحظات سخت بازجویی و فلک در پایگاه کرکوک

انتهای باند پایگاه هوایی کرکوک، چندهواپیما بود که آن‌ها را زدم. آن‌ها هم آماده شده بودند بیایند سمت ما. تقریبا می‌دیدم که سربازها هرکدام از پشت تریپل ای ها فرار می‌کنند. چون چسبیده بودم کف زمین. سرعتم هم خیلی زیاد بود. ۳۰۰ نات سرعت داشتم. ولی انتهای باند منتظرم بودند و زدند. دیدم هواپیما خیلی ارتعاش دارد. ناگهان دماغ هواپیما افتاد پایین. اشهد را گفتم و یا علی! [دستگیره اجکت را] کشیدم. گفتگو با امیر جانباز آزاده خلبان فرشید اسکندری/ قسمت دوم روز دوم مهر ۵۹ سه ماموریت داشتم؛ اربیل، موصل و کرکوک پدافند کرکوک لایه به لایه بود تا روزی که از اتوبوس پیاده شدیم، مفقودالاثر بودیم من شماره چهار بودم و پدافند سرم تلافی کرد لیدرمان کاظم ظریف‌خادم بود افتادم وسط دیوار آتش ضدهوایی‌ها و دِ بزن! چندهواپیمای دشمن را انتهای باند زدم چسبیده بودم کف زمین و سربازهایی را که فرار می‌کردند می‌دیدم اجکت که کردم دندان‌هایم شکست و بند چتر فکم را پاره کرد فلکم کردند نمی‌گذاشتند بخوابم و با بی‌خوابی شکنجه‌ام می‌دادند https://www.tabnak.ir/fa/news/1335799