У нас вы можете посмотреть бесплатно قصهی سلطانی درهصوفی (۲۵) - مروری بر حوادث درهصوف در سالهای ۶۱ تا ۶۳ или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
قصهی سلطانی درهصوفی (۲۵) - تکههایی که از یاد نمیروند، - حکایت تلخ درگذشت برادر کوچک: حبیبالله، - سوال مادر: از برادرت هیچ نمیپرسی؟ - مثلی که از آسمان به زمین خوردم! - برادری شیرین که در غیبت من از دنیا رفته بود، - قصهای از یک وداع با جبهه در سال ۱۳۶۳، - تیپ ویژهی شخصیتی: حرکت بدون بادیگارد، - یادی از دوران امپراطوری سازمان نصر در درهصوف، - قوماندانهایی که بادیگارد وارد بازار میشدند، - تدابیر امنیتی برای حفاظت شخصی در شرایط ناامن، - سه هزار پول جبهه که به عذاب وجدان تبدیل شده بود، - تصویری از بازار شولگر در دوران جهاد، - جمعیت اسلامی عمدهترین نیروی حاکم بر منطقه، - بازار به صورت مشترک اداره میشد، - بازار شلوغ، مرکز تمام ولسوالی و حومههای آن، - جمعیتی در حد سه تا چهارصد دکان، ده تا دوازده هوتل، - مندوی و مکان خرید و فروش مواشی و غلهجات، - دیدن دو مجاهد درهصوف در بازار، - پذیرایی از آنها و همراهی آنان در مسیر درهصوف، - اقامت شبانه در آقکپروک، مسافرخانهای در مسیر درهصوف، - دیدار با آمر ذبیحالله در قریهی چاراولیا، - قصههای آمر ذبیحالله: بعد از شکست مارمول به کجا رفته بود؟ - توصیهها و مشورههایی از آمر مسعود، - تلاش برای گرفتن قرارگاه مرکزی در نقطهای امن کوهستانی، - انتخاب زاری به عنوان پایگاه جمعیت اسلامی، - درخواست همراه و رهنما تا میرکهی درهصوف، - خانی که ما را تا یک منطقهی نزدیک میرکه رهنمایی کرد، - فاصلهی راه چیزی یک روز راه بود، - مروری بر حوادث درهصوف در سالهای ۶۱ تا ۶۳، - حکایت سفر پدر به ایران و آوردن پول از استاد مزاری، - باخبرشدن از آمدن پدر به مزار شریف، - استاد محقق از ارسال پول باخبر بود، - باخبر شدن از دستگیر شدن پدر توسط خاد مزار، - برگشت به درهصوف و تلاش برای پیداکردن راه نجات پدر، - کشف امیرقریهدار به کمک معلم کمال، - امیر قریهدار ولسوال مخفی کشتمند در درهصوف بود، - امیر قریهدار نامههایی برای کشتمند و نبیزاده و رییس خاد مزار نوشت، - خرجی خسربره و خرج خانهاش را دادم! - نسیم میهنپرست رییس زون شمال خاد در مزار بود، - به محض رسیدن خط، پدرم آزاد شد! - برای آزادی مال و اجناس و پول، باید پدرم به کابل میرفت، - شرط کشتمند و نبیزاده: جمعی از مردم باید با دولت مذاکره کنند، - مشورهی خان چمتال برای پدرم: این بدنامی را قبول نکنید! - پدر از خانهی چمتال مخفیانه به درهصوف آمد، - قتل خان چمتال با تمام خانوادهاش توسط فدائیان اسلام، - خاد از پول استاد مزاری باخبر شده بود، - چه کسی در افشای این راز سهم داشت؟ - امیر قریهدار از طرف خاد مورد بازپرس قرار نگرفت، - خود امیر قریهدار نیز قضیه را دنبال نکرد، - امیر قریهدار با وکیل نظام و از طریق او با دولت ارتباط داشت، …