У нас вы можете посмотреть бесплатно حزب خران : محبوبترین حزب ایران или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
همه ما ایرانیها تا حدودی با احزاب سیاسی قبل از انقلاب آشنایی داریم. احزاب مهمی مثلِ حزب ایران نوین، حزب مردم و حتی سالهای قبل از انقلاب، حزب رستاخیز. اسم این احزاب رو شنیدیم و یکمقدار هم ازشون اطلاعات داریم. اما شاید کمتر کسی مخصوصا در بین نسل جوان، چیزی در موردِ حزبی به اسمِ خران شنیده باشه. حزبی که وقتی روی کار اومد بسیار محبوب شد، جوریکه همه گفته بودن وقتی به جمعی وارد میشدی، از هر سه نفر، بدون شک یکیشون عضوِ حزبِ خرانه. در این ویدیو راجع به این حزبِ فراموش شده قراره صحبت کنیم. ــــــــــــــــــــــ Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از دهه بیست شمسی به بعد در ایران یک حزبی تاسیس شد به اسمِ حزب خران و حتی به مدت سه دهه به طور غیررسمی به فعالیتش ادامه داد و خیلیا جذبش شدند. در سالهای پادشاهی محمدرضا شاه، دو حزب ایران نوین و حزب مردم، از احزاب اصلی ایران به شمار میرفتند، که البته بعدها کشور تک حزبی شد و حزبِ رستاخیر روی کار اومد. حزب رستاخیر در سال 1353 به دستور محمدرضا شاه تاسیس میشه و بعد از اون به شکل یکپارچه در میاد. یعنی تمامی احزاب ایران، مثلِ سومکا، ایرانیان، پان ایرانیست، ایرانِ نوین و حزب مردم، همگی به حزبِ رستاخیر ملحق میشن. در این زمان بود که حزب خران هم از بین رفت و به تاریخ پیوست. اما داستان حزب خران چی بود و چطور بوجود اومد؟ ما قبلا یک ویدیو ساختیم به اسم نشریهی توفیق. پیشنهاد میکنم در اولین فرصت اون ویدیو رو تماشا کنید. لینکش رو در کامنت اول این ویدیو خدمتتون گذاشتم. چون اگر داستانِ نشریهی توفیق رو بدونیم، فهمِ این ویدیو برامون راحتتره. در ویدیوی نشریهی توفیق دیدیم که این نشریه از سالِ 1302 تا سال 1350 خورشیدی، داشت فعالیت رسانهای میکرد. در واقع همین نشریهی توفیق بود که باعث شد حزب خران بوجود بیاد. به هر حال شاید برای ما واژه خر چندان جالب نباشه، چه برسه که بخوایم به یک فرد یا یک گروهی بگیم خر. اول از هر چیزی یک سفری به گذشته داشته باشیم و به دهه بیست خورشیدی بریم. ببینیم چه چیزی باعث شد تا این حزب برای مردم محبوب بشه و اصلا کلمه حزبِ خران از کجا اومده و ریشه در چه چیزی داره؟! در کتاب احزابِ سیاسی و انجمنهای سری نوشتهی آقای محمدعلی سلطانی اینطور نقل شده که در شهر کرمانشاه در سال 1321، یک باشگاهی بود که در اونجا یک حزبی فعالیت میکرد. این باشگاه رو یک فرد انگلیسی به اسمِ کلنل فلیچر در ایران راهاندازی میکنه و اسمش رو باشگاهِ خران میذاره. اکثر افرادِ ثروتمند هم به عوضیت این باشگاه درمیان اینکه چرا این آقا یک همچنین اسمی برای باشگاه گذاشت دقیق معلوم نیست. اما خیلیا اعتقاد دارن این اسم برای رد گمکنی بود. ساختار باشگاه کاملا فِراماسونری بود و انگلیس برای اینکه زیاد کسی به این قضیه شک نکنه، از یک اسم خندهدار استفاده کرد. اما در ادامه انگلیس فعالیتهای گستردهای در این باشگاه داشت که کاملا بر اساسِ قوانین ماسونی بود. به هر حال وقتیکه رضاشاه از کشور تبعید شد و محمدرضا شاه به قدرت رسید، یک تغییر و دگرگونیِ فرهنگی در ایران بوجود اومد که تاسیس این حزب هم بخشی از همین تغییرات بود. یعنی دقیقا این حزب یک سال بعد از خروج رضا شاه از ایران تاسیس میشه. هر چند اینکه گفته میشه حزبِ خران در کرمانشاه مربوط به جنبشهای فراماسونری بود، بیشتر در حدِ یک نظریه ست. چون بعضی از اعضای حزب هنوز هم در قید هستند و حتی مصاحبه کردند. یک تعدادی این ادعا رو رد میکنند. ولی هر چی که هست یه همچین صحبتهایی هم در موردِ این حزب میشد. اما قبل از تشکیلِ حزب خران در کرمانشاه، در اوایل سلطنت پهلوی اول یعنی در سال 1310 ، یک کافهای در تبریز بود که مردم بهش میگفتن کافه حاج عباسعلی. از وقتیکه روسها به آذربایجان حمله کرده بودن، باب شده بود که روشنفکران تبریز در این کافه دور هم جمع میشدند. اینا افرادی بودن که زیاد کافه میرفتند در بین این کافهها، قهوه خونه حاج عباسعلی یک قهوه خونه معمولی نبود. هر کسی نمیتونست اونجا دووم بیاره. داخلِ این قهوهخونه افراد مدام همدیگه رو تحقیر میکردن و به همدیگه فحش میدادن. افرادی هم که میرفتن اونجا باید قدرت تحملشون رو بالا میبردن. البته برای خودشون یک قانونی هم داشتند. قانون این بود که توهین جنسی و توهین قومیتی ممنوعه. در غیر اینصورت هر چیز دیگهای آزاد بود. برای شوخی بعضیا اسمش رو گذاشته بودن قهوه خونه اِشکلَر یا اشکلر قهوه سی. که به فارسی میشه همون قهوه خونه خران. اگه یه نفر این وسط میومد و یه شوخیِ جنسی یا قومیتی میکرد. این فرد مجازات میشد. مجازاتش هم این بود که تا یک ماه، حق نداشت پاشو داخلِ قهوهخونه بذاره. که البته این قانون رو هم به رای گذاشته بودند و اکثر اعضای قهوهخونه بهش رای مثبت دادند. جدا از اینها در این قهوهخونه، پنجشنبه شبها یک سینیِ خیلی بزرگی رو روی پیشخون میذاشتن و هر کسی در حد توانش میومد و یک مقدار پول داخلش میذاشت. یکی دو ماه که میگذشت این پولها رو جمع میکردن و خرج کارهای خیریه میشد. کارهایی مثلِ تهیه جهیزیه برای دخترانِ بیسرپرست، آزاد کردنِ زندانیها، هزینه خورد و خوراک برای افرادِ نیازمند. کلا کارهایی از این قبیل. غلامحسین ساعدی که خودش هم اهل تبریز بود، چند باری گذرش به این قهوهخونه میخوره. از تیکههایی که افراد به همدیگه مینداختن و ادبیاتِ طنزی که داشتن، خندهش میگیره. ساعدی میاد و این تکهکلامها رو برای جلال آلِ احمد ترجمه میکنه. جلال هم شدیدا از شنیدنِ این حرفها خندهش میگیره. جلال آلِ احمد علاقه خیلی زیادی به ادبیات قهوهخونهای داشت. اون به ساعدی قول داده بود که اگر عمرش کفاف بده حتما تو یکی از کتابهاش، این قهوهخونه رو معرفی میکنه. و اینطوری بود که قهوهخونه اِشکلر بر سر زبونها افتاد. جوریکه از همه نقاط کشور راهی تبریز شده بودن تا