У нас вы можете посмотреть бесплатно Ali Sorena - Mojassameh (Official Visualizer) или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
Ali Sorena “MOJASSAMEH” is available now: / mojassameh https://open.spotify.com/album/1YomRn... / mojassameh / a.sorena / sorenaofficial Lyrics & Vocals: Ali Sorena Music Producer: Dehghan Mixing & Mastering Engineer: Dehghan Graphic Designer:Dej Crew Visual Artist:Erfan Ashourioun Art Director:Sorena ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعر و اجرا: سورنا آهنگ:دهقان میکس و مسترینگ :دهقان جلد:گروه دژ ویژوال آرتیست:عرفان عشوریون کارگردان هنری:سورنا مجسمه همخوان بهجز مرگ که بیسایهس این جهان نمادین انعکاس سرمایهس چی میشد انتهای حرفا؟ سرمایهی من اینجا این شعر تنها مهم نیس چقد تنهام مهم اینه ایستادم رو متن حرفام بمالید بمیرید عاقبت به فرمان من قمار کردم رو تنم واسه نبض جریان نه بخش اول با همین خطر کشیدم تو قفسهای آهنین نفس زندگی حاصل تخیله و باور منم یه بخشی از خودت پس همراه شو با من این سفر تو کارگاه من که پر تنه و خواستم از لحظههای زندگیم مجسمه بسازم آخرین گلوله واسه آخرین بدن به دنبال گِل میگشتم واسه آخرین اثر با تیشه و کارد و رنگ و قلم برنده واسه گِل افتادم به دنبال بدن گذشته بعد عبور از اتاقهای سحر خونهمو کشیدم سمت کارگاه شعرم یه کوه خمیرو پینه میزدم و گوشههای اضافهشو کارد و میله میزدم نقش تو ذهنم بود باید در بیارم از توش صدای آه میومد تا تیشه میزدم پدرم چیزی نبود به غیر من و منم چیزی نبودم غیر طرحم تیشه میزدم افسوس منو برد که فردا رو باید از تن دیروز در آورد حس ناب آزادی سفر نور از دور عبور از یه قفس تو در تو تجسمت تو لباس عروسی قشنگ بود تو دوست نداری تن مجسمه میکنم تور رقصیدیم با اندوه رقصیدیم با هم نور زیباترین دختر دنیا تو بغلم بود رقصیدیم با هم نور تا صدا اومد از تو کارگاه تیکهها وا شد و ریخت مجسمه لق شد کلی دست و پا شد و ریخت همخوان و بهجز مرگ که بیسایهس این جهان نمادین انعکاس سرمایهس چی میشد انتهای حرفا؟ سرمایهی من اینجا این شعر تنها مهم نیست چقدر تنهام مهم اینه ایستادم رو متن حرفام بمالید بمیرید عاقبت به فرمان من قمار کردم رو تنم واسه نبض جریان نه بخش دوم نوشتم زنده باد انسان زنده باد اختراع و امکان زنده باد ابزار و صنعت بالاتر از هر لحظه اکتشاف و عرفان دیگه منم و حس دوبارهی پر از ترس دقیقا وسط تیکه پارهی گذشتهم با تیکههای ریخته هم دوباره میشه چید چیدم این بار کسی آه نمیکشید بیا تا تگرگها برقصیم تا انقلاب برگها برقصیم دستمو میذارم توی دستای بیحرکتت تکونت میدم تا با رقص دستها برقصی تو اختراع من تا تهم بیا بذار حس رقص با تو تا تنم بیاد میرقصم باهات وسط گلوله و موشک از چشمهات بوی قلب مادرم میاد واسه رقاصی که رقصو یاد ببره عشق یعنی پاشو کجا بذاره با لحظهای گناه و اضطراب ساده رقص میمیره اگه پاشو اشتباه بذاره گفتم تو زیبایی قد ساغرم من با تو ساخته شدم تو فصل آخرم من زاده شدم از لبخند زیبای تو چراکه ساخته بودمش از رحم مادرم حس خفگی با بوی آلومینیوم تو یه قفس سربی پر گاز لیتیوم فرار میکنم و پشت سرم توی صحنه یه هیولاست پی کشتنم تو این جعبه در رفتم با تن یخزدهم بیجون اما تصمیم گرفتم که از این در نرم بیرون من تو رو از وسط پوچی خلق کرده بودم وقتی که ساخته شدی همون زد ازت بیرون پتکمو برداشتم و زدم توی سینهت یه تاریخ از استبداد پاشید رو پیرهنت با اره بریدم اجزاتو از نو من دستهام آلودهست به خون تخیل اما نه مسیر و آغاز و پایان من غلط بود نه اکتشاف و اختراع من غلط بود من انقلابو دیدم با روح و جونم دیدم که مادهی خام من غلط بود هر انقلاب نتیجهی گناه جسوراست خیر رقص با خدای شرورا است من آتیش گداخته و مذاب تنورام من خدام خدای خدا و هیولام. پایان .