У нас вы можете посмотреть бесплатно داستان ترسناک موجوداتی ترسناکتر از جن(۳): به جنگ موجوداتی رفتم که از اجنه قدرتمندتر بودند или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
«همین که به تهران رسیدم، فکر میکردم همهچی تموم شده... اما وقتی آقا عطا در خونهمو زد و گفت دخترش درگیر نیروییه که هیچکس نمیتونه ببینه یا کنترلش کنه، فهمیدم کابوس واقعی تازه شروع شده!» داستان ترسناک: من رسول هستم وبا خانوادهام تو یکی از روستاهای آذربایجان زندگی میکردم. در دوران نوجوانی، با موکلی، به نام شریر آشنا شدم و بعد از گذروندن اتفاقات زیادی، برای جنگیری دختری به نام محبوبه به زاهدان رفتم. بعد از اینکه جنگیری محبوبه و برادرانش را انجام دادم، خواستم به تهران برگردم که پیرمرد مرموزی در بین راه، از من خواست تا به طرف گناباد برم. پیرمردی که بعداً از شریر شنیدم فرستاده فاران بزرگ بود. نمیتونستم نه بگم، برای همین مسیرمو تغییر دادم و به گناباد رفتم، اونجا به قبرستونی کنار مسجد جامع رفتم و با پیرمردی به نام حاج اکبر، آشنا شدم. حاج اکبر استادی سالخورده بود، که در دوران جوانی به خاطر مردم گناباد، با زن جادوگر عربی مقابله کرده بود و اون رو از گناباد، بیرون کرده بود، اما اون زن کینه حاج اکبر را به دل گرفته بود و بعد از ریاضتهای بسیار سخت و طولانی دوباره برگشته بود تا از حاج اکبر انتقام بگیره و من به همین خاطر، به کمک حاج اکبر رفته بودم، اما همون شب اول، موجودات عجیبی که به راحتی از حصارها عبور کردند، جان حاج اکبر گرفتند، اما به حصار من نتونستند وارد بشن و من جون سالم به در بردم. روز بعد از خاکسپاری حاج اکبر، با موکلینش عهد بستیم، تا انتقام حاج اکبر رو بگیریم، شریر آدرس قناتی رو داد و ما اون شب برای مقابله با جادوگر عرب، به اون قنات رفتیم. بعد از پیروزی، تصمیم گرفتم که به تهران برگردم. نیمههای شب بود که به تهران رسیدم. همین که به خانه رسیدم و وارد خانه شدم، آقا عطا، در خونه رو زد، وقتی در رو باز کردم و با آقا عطا صحبت کردم، متوجه شدم دخترش، سمانه، درگیر مشکلات ماورایی شده و تصمیم گرفتم با آقا عطا شبانه به روستاشون برم و اونجا بود که اتفاقات عجیب و غریب و ترسناکی رخ داد و... داستان ترسناک موجوداتی ترسناکتر از جن: به جنگ موجوداتی رفتم که از اجنه قدرتمندتر بودند. اگر به داستانهای علوم غریبه و ماورا علاقه مندید، حتماً کانال ما رو سابسکرایب کنید و با لایک کردن ویدیو از ما حمایت کنید. همچنین منتظر نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنتها هم هستیم. لینک سابسکرایب کانال: / @dastan_tarsnak_tavahom_tars سلام در این کانال داستانهای علوم غریبه و ماورا با شما دوستان به اشتراک گذاشته میشود. لینک سایر ویدیوها و پلی لیستها: داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که نجاتم داد و ثروتمندم کرد. • داستان ترسناک عفریتی که موکلم شد: جنی که ن... داستان ترسناک شریر،موکل عفریت: معامله با مشتری ای که شیطان بود. • داستان ترسناک شریر، موکل عفریت: معامله با ... پلی لیست: پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) • پیمان با موکل سفلی(جن عفریت) لطفاً کانال ما را سابسکرایب کنید و ویدیوها را لایک کنید. لینک کانال تلگرام: https://t.me/dastan_tarsnak_tavahom_tars داستان ترسناک داستان های ترسناک واقعی جدید داستان احضار جن و ارواح داستانهای وحشتناک واقعی داستانهای ماوراء داستانهای ترسناک موکل دار موکل سفلی و موکل رحمانی فیلم و کلیپ ترسناک horror stories scary stories جن گیری داستان ترسناک صوتی بلند علوم غریبه رمان ترسناک #داستان #داستان_ترسناک #داستان_ترسناک_واقعی #داستان_ترسناک_موکل_دار #جن