Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео


Скачать с ютуб چشمهای من خسته | نویسنده: جمال میرصادقی | گویش ح. پرهام | کتابهای صوتی آوای بوف | в хорошем качестве

چشمهای من خسته | نویسنده: جمال میرصادقی | گویش ح. پرهام | کتابهای صوتی آوای بوف | 2 года назад


Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



چشمهای من خسته | نویسنده: جمال میرصادقی | گویش ح. پرهام | کتابهای صوتی آوای بوف |

چشمهای من خسته | نویسنده: جمال میرصادقی | انتشارات : اشرفی | گویش ح. پرهام | کتابهای صوتی آوای بوف 📕 نام کتاب : #چشمهای_من_خسته ✍️ نویسنده : #جمال_میرصادقی انتشارات : اشرفی سال انتشار : 1354 تعداد فایل : 10 عدد فایل صوتی به مدت 04 ساعت و 38 دقیقه گویش : #ح_پرهام ادیت فنی: گ. جاسمی و ح. عزت نژاد تعداد صفحه: 165 موضوع : #داستان، #داستان_کوتاه #نایاب بیشتر داستان های این مجموعه وصف زندگی مردم کوچه و بازار و آداب و رسوم آنهاست. اما داستان های کتاب چشمهای من خسته ویژگی دیگری نیز دارند. توصیف محله های‌ قدیمی تهران، مجالس عروسی، عزاداری، روضه خوانی و مانند آنها. گذشته از این، جمال میرصادقی در پاره ای از این داستان ها به توصیف خاطرات کودکی، به ویژه دوران بلوغ و عوالم شورانگیز آن می پردازد. این کتاب شامل چندین داستان کوتاه و زیبا است شامل: 00:00:00 گرد و خاک 00:33:00 این برف , این برف لعنتی شاخه های شکسته کوچه ای به نام بهشت رویان مرثیه بازپسین سنگر چهارمی کوچه زن نیم برهنه آینه چشمهای من خسته خلاصه کتاب بخشی از کتاب های جمال میرصادقی پس از انقلاب تجدید چاپ نشده و نایاب می باشند. یکی از این آثار کتاب چشمهای من خسته می باشد که در سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج توسط انتشارات اشرفی به چاپ رسید و در برگیرنده داستانهای کوتاه می باشد. بخشی از متن کتاب فریب ظاهر دروغین و اداهای او را خیلی خورده بودند. در آستانه در اتاق، آنجا که دیده نمی شد، می ایستاد و صدای کلفت و زنگدار رئیس بیمارستان را از گلویش بیرون میداد: من نمیدانم اینجاها چه خبر .. رہ؟» بیمارها و پرستارها را از ترس بر جایشان میخکوب می کرد. سروصداها که می افتاد، با هیکل قل قلیش میپرید وسط اتاق و شليك خنده را سر می داد. تختها به صدا آمد. درهای اتاق ها آهسته باز شد، ده پانزده نفری، توی راهرو آمدیم. با تردید به هم نگاه می کردیم. هرگز قلی را غصه دار ندیده بودیم. همیشه با متلک ها و حقه ها و شوخی های او خنديده و تفریح کرده بودیم. حرکات و رفتار و قدو قواره اش چنان باهم جفت و جور شده بود که دیدنش خنده می آورد. وقتی خنده پر صدا و بلندش، مثل قار قارك توی اتاق می پیچید، مرگ زدگی و خاموشی اتاق را می شست و می برد و بیمارهارا به نشاط می آورد. شبها که بیمارستان از سر و صدا می افتاد، بیمارها دور او جمع می شدند و از داستانهایی که تعریف می کرد، می خندیدند. آدرس سایت، لیست کتابها و صفحات زیر مجموعه : 👇 https://linktr.ee/avayebuf لینک سایت : https://avayebuf.com سایت 🦉 AVAYeBUF.com 🌏 https://AVAYeBUF.com توئیتر🦉 ÷ AVAYeBUF   / avayebuf   📌فیسبوک🦉 ÷ AVAYeBUF https://www.fb.com/AVAYeBUF0 🌌اینستاگرام🦉 ÷ AVAYeBUF   / avayebuf   کانال داستان کوتاه آوای بوف🦉 https://t.me/dastane_kutah انتقاد، پیشنهاد، اعلام همکاری🤝🦉 https://t.me/buf_0 📲لینک درخواست کتاب 🔎🦉 https://t.me/avayebuf_bot 🧾فهرست کتاب های منتشر شده 📖🦉 https://t.me/avayebuf2 💬گروه نظرات و معرفی کتابهای برتر 🎯 https://t.me/AVAYE_BUF 💱 کمک به گسترش فعالیت ها🦉 https://avayebuf.com/donations/ ▶️♦️یوتیوب🦉 ÷ YouTube https://www.youtube.com/avayebuf/?sub... #کتاب_پی_دی_اف #کتاب_صوتی PDF #دانلود_کتب_ممنوعه #_مجله_آوای_بوف #_Avaye_bBUF #T_ME/AVAYeBUF #نشر_آوای_بوف #کتاب #کتاب_pdf #کتاب_ممنوع #کتاب_ممنوعه #کتاب_نایاب #کتاب_ها #کتاب_های_ممنوعه #کتاب_پی_Ø

Comments