У нас вы можете посмотреть бесплатно شاه اسماعیل صفوی : قسمت 2/3 - طلوع یک امپراتوری или скачать в максимальном доступном качестве, видео которое было загружено на ютуб. Для загрузки выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием видео, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса ClipSaver.ru
حمایت اختیاری از دیپ پادکست: / deeppodcastiran Instagram: / deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ــــــــــــــــــــ منبع ما در این ویدیو این کتابِ شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیر پای در ایران و ایرانی نوشته دکتر منوچهر پارسا دوست و این ویدیو قسمت دوم از زندگینامه شاه اسماعیل صفویه شاه اسماعیل صفوی – قسمت دوم طلوعِ یک امپراتوری گفتیم که شاه اسماعیل گاهی اوقات دست به رفتارهای وحشتناکی میزد. در این زمینه قزلباشها خیلی باهاش همراه بودن. یعنی شاه دستور میداد اونا هم با کمالِ میل قبول میکردن. اگه ویدیو قزلباشها رو هنوز مشاهده نکردید، همچنان پیشنهاد میکنم یک وقتی بذارید و اون ویدیو رو مشاهده کنید. چون در اونجا دیدیم اکثرِ قزلباشها از کشورهای بیگانه واردِ خاکِ ایران شدن. اونا تونستن زیرِ سایهی شاه اسماعیل به قدرت برسن. در اندیشه و احساسِ اونها ، مردم و حتی سرزمین ایران جایگاه خاصی نداشت. تا پایان سالِ 880 خورشیدی، شاه اسماعیل در تبریز موند و پایههای قدرتش رو استوار کرد. یکی از کارهای مهمش این بود که یک امیرالامرا انتخاب کرد. امیرالامرا کسی بود که بعد از شاه، دومین قدرت در کشور محسوب میشد. شاه برای این پست فردی به اسمِ بیک الله شاملو رو انتخاب کرد. شاملو از سربازانِ شیخ حیدر بود، پدرِ شاه اسماعیل. امور اداری کشور رو هم به یکی از سردارانِ آق قویونلو سپرد. با اینکه با اونها دشمنی داشت ولی میدونست بعضی از بزرگانِ دولت قبلی تجربه زیادی در امور مملکت دارند و باید از این تجربه استفاده بشه. شاه اسماعیل یک نخستوزیر هم انتخاب کرد. این پست رو به قاضی شمسالدین لاهیجانی داد. این آقا معلم دینی شاه اسماعیل در لاهیجان بود. به همین دلیل رسیدگی به امور مذهبی مردم بر عهده این فرد قرار گرفت. درسته که تا قبل از شاه اسماعیل اکثر مردم ایران سنی بودن و بعدش هم شاه اسماعیل خیلی از اهلِ سنت رو مورد آزار قرار داد. اما اونطرف داستان رو هم باید بگیم. یعنی سالها قبلترش رو . چند سالِ قبل، مشابه همین داستان داشت برای اقلیت شیعه در آذربایجان رخ میداد. یعنی تا قبل از اینکه شاه اسماعیل روی کار بیاد اقلیت شیعه در آذربایجان مورد ظلمِ حاکمان سنی قرار گرفته بودن، و خُب این چرخه ظلم و ستم همینطور داشت ادامه پیدا میکرد. زمانیکه شاه اسماعیل به قدرت رسید بسیاری از کتابهای شیعیان از بین رفته بودن و منبع خاصی نبود که از روی اون بتونن قوانین جدید رو بنویسن. تنها کتابی که داشتند مربوط به یک نویسنده عراقی بود معروف به علامه حلی. قوانین اولیهی کشور از روی تفکرات علامه حلی نوشته شد. چون تنها منبعی بود که بهش دسترسی داشتند. هیچوقت مشخص نشد که آیا سایر علمای شیعه تفکراتشون شبیه به علامه حلی بود یا نه. شاه اسماعیل جدا از تعصب مذهبی، یک عرقی هم به ایران داشت. یعنی ایران کهن. اون دوست داشت قلمروِ ایرانِ ساسانی رو دوباره زنده کنه. به طور کلی بعد از سقوط ساسانیان، ما دیگه یک کشور یکپارچه و واحد نداشتیم. اگر هم بود حکومتهاش ایرانی نبودن. معمولا توسط بیگانگان اشغال میشدن. در بیشتر دورانِ تاریخ، ایران تکه پاره بود و به صورتِ ملوکالطوایفی اداره میشد. زمانیکه شاه اسماعیل به قدرت رسید، همچنان اتحادی وجود نداشت. سلطان حسین بایقرا و سلاطین تیموری در خراسان حضور داشتند، مخصوصا شهرهای بلخ و هرات. بزرگانِ آق قویونلو در آذربایجان و ارمنستان بودند. خاندانی به اسمِ خاندانِ مشعشع در خوزستان و عراق حکومت میکردند. سایر نواحی هم توسط خاندانهای دیگه اداره میشد. تمامی این خاندانها برای خودشون یک حکومت تشکیل داده بودن و شیرازهی وحدت و یکپارچگی ایران از بین رفته بود شاه اسماعیل تا همینجای کار پیروزیهای زیادی به دست آورده بود. سپاهش تازه نفس بود و صوفیان مدام شاه جوان رو تشویق میکردن که به این روندِ پیروزی ادامه بده. شاه امکانات زیادی هم داشت. کلی غنائم تو این جنگها به دست آورده بود. از همه مهمتر ارادهی شاه جوان بود. شاه اسماعیل در زمنیه گسترش تفکرِ شیعه ، ولعِ زیادی داشت، و همینطور که قبلتر هم گفتیم به دنبالِ زنده کردنِ ایرانشهرِ ساسانی بود. در سالِ 882 خورشیدی شاه اسماعیل از تبریز خارج شد و به اصفهان رفت. سلطان مرادبیک در اصفهان بود اما نتونست دووم بیاره به همین دلیل به شیراز فرار کرد بعد از یک مدتی هم به بغداد رفت. اصفهان به دستِ شاه اسماعیل افتاد. درست مثلِ تبریز، شاه اسماعیل در اصفهان هم اهلِ سنت رو قتل عام کرد. بعد از اصفهان به شیراز رفت و یک حمام خون در اونجا به راه انداخت. والیان لار و بصره از این کارهای اسماعیل به وحشت افتادن. اونا خودشون رو فرمانبردارِ شاهِ اسماعیل خوندن. شاه اسماعیل هم بهشون اجازه داد در همون پست باقی بمونن. محمد خانِ استاجلو که برای فتحِ کرمان رفته بود با خبرِ پیروزی به شیراز برگشت. حاکم یزد هم بدونِ مقاومت خودش رو تسلیم شاه اسماعیل کرد. مقصدِ بعدی شاه اسماعیل شهرِ کازرون بود. مردمِ کازرون به خاطرتِ تعصباتشون در مذهبِ سنی، بسیار مشهور بودن. به همین دلیل کشتارِ بزرگی هم در کازرون اتفاق افتاد. تمامی عمارتها و مزارع توسطِ قزلباشها نابود شدن اما همونطور که قبلا گفتیم چهار منطقه کاشان، قم ، گیلان و مازندران شیعه بودند. شاه اسماعیل بعد از اینکه کلِ منطقه فارس رو فتح کرد راهیِ کاشان شد. مردمِ کاشان برعکسِ سایر جاهای ایران، خیابونهای کاشان رو آذین بستن و به گرمی از شاه استقبال کردن. این اولین باری بود که یک چنین مراسمِ باشکوهی برای شاه اسماعیل برگزار میشد اونم توسط مردم و به صورتِ خودجوش. شاه اسماعیل هم بسیار از این قضیه خوشحال شد . اون دستور داد یک جشنِ باشکوه در باغِ فین کاشان برگزار کنند. بعد از کاشان شاه اسماعیل به قم رفت. یکی از دیگه از شهرهای شیعه نشین. مردمِ قم هشتصد سال بود که از دستِ حاکمان سنی به ستوه اومده بودن. اونا نزدیک به هشتصد سال دینشون رو پنهون میکردن